
دست بیل رو ول کردم. حالا معامله کرده بودیم و هیچ راه برگشتی نیست. داشتم از پیش بیل میرفتم که شنیدم گفت«یه چیزایی تغییر کرده» خواستم ازش بپرسم چه چیزایی ولی وقتی روم رو برگرذوندم اون اونجا نبود. وارد کلبه شدم و میبل رو دیدم. دیپر«سلا...» با گلدونی که به سرم خورد نتونستم حرفم رو ادامه بدم.
میبل مدام اشیا مختلف رو به سمتم پرتاب میکردم. دیپر«هی تو چت شده میبل؟ بس کن!» میبل پرتاب کردن وسایل رو متوقف کرد و گفت«صبر کن بیینم، تو اسم من رو از کجا میدونی؟ آهاااااا، تو حتما جادوگری، دور شو!» دیپر«میبل معلوم هست چی میگی؟ منم دیپر، برادرت!» میبل«دیپر؟ من دیپری نمیشناسم، تازه من اصلا برادری ندارم!» از شدت تعجب خشکم زد. یعنی چی؟
یاد حرف بیل افتادم. پس منظورش این بود؟ ای&#&#&. دیپر«ببین شرمندم، اشتباه گرفتم، فعلا» بعد از زدن این حرف فورا از کلبه خارج شدم و به سمت جنگل رفتم. دیپر«بیل...بیللللللللل!» یه نفر از پشت سرم گفت«من اینجام» روم رو برگردوندم. دیپر«چرا اینکار رو کردی؟ها؟» بیل«کدوم کار؟آهاااا، اونکار رو میگی؟ خب از عزیز من تو که نمیتونی بری بگی، من می خوام برم تویه ابعاد تا به د.و.ش.م.ن خانوادگیمون که سعی داشته جهان رو ن.ا.ب.و.د کنه کمک کنم تا برادر گمشدش رو پیدا کنم، به نظر خودت میشه همچین چیزی آخه درخت کاج؟»دیپر«امممم...نه» بیل«پس ز.ر نزن و حالا دنبالم بیا»
دیپر«بیام؟ کجا بیام؟» بیل یه دروازه باز کرد و گفت«اینقدر سوال نپرس و بیا» دیپر«نه امکان نداره من...» با پرت شدنم تو دروازه و برخورد محکم سرم با سنگ فرش نتونستم حرفم رو ادامه بدم.بیل وارد دروازه شد و درواز بسته شد. بیل«سوال زیاد از من نپرسیدن هم سلامت روحت و هم سلامت جسمت رو تضمین میکنه». دیپر«حالا واقعا مجبور بودی با لگد پرتم کنی تو دروازه؟» بیل«نه ولی کیف میده» دیپر«...»
نگاهی به اطرافم کردم، به نظر خیلی آشنا میمد. صدا«اینجا چیکار میکنی؟» به منبع صدا نگاه کردم و ریچارد رو دیدم. دیپر«اوه سلام ریچارد» بلند شدم. دیپر«خب من...یعنی ما...» ریچارد یه نگاه به بیل کرد و پرسید«این موز ش.ی.ط.ا.ن.ی اینجا چیکار میکنه؟»
بیل«چی؟آخه چطور دلت میاد به من این حرف رو بزنی؟ها؟من به این خوبییییی» ریچارد«ز.ر م.ف.ت نزن» ریچارد روش رو به سمت من برگردوند و گفت«خب نگفتید اینجا چیکار میکنید» دیپر«راستش خودم هم نمیدونم» بیل«باید امپراطور کهکشان رو ببینیم»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بقیششش😐🤲
چند ماه تستچی نبودم یادم رفته الان باید پارت چندشو بخونم😐💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔
خیلی خوف بود😐
راستی شاید تا ۳۰ خرداد از تستچی برم
من چرا اینو ندیدم؟=|
به هر حال..
عالی بود🗿🫂
عالیی
خووووب بود چیز نه محشر به توان بی نهایت بود 😐☕
ولی حیف که از پارت قبل هیچی یادم نبود 😐☕
50 50 شاید لایک کنم 😐☕
تو این دوره سخت امتحانات تنها کاری که از دستم بر میاد اینه که برای همتون آرزوی موفقیت کنم 😐☕
ممنان😐❤️
مثل همیشه محشر بید !
حالا پارت بعد رو رد کن بیادد
اولا ممنان دوما هرموقع درسام رحم کردن باش😐☕