فقط یکم ۴

اونجا یه نفر بود که شباهت زیادی به استاد فو داشت اما جوون تر بود رفتم جلو و اون رو صدا زدم برگش و گفت : « سلام ، پس بالاخره بیدار شدی لیدی باگ» مرینت :« ببخشید یادم رفت سلام ، میشه بگید ما الان کجاییم و .... اصلا شما من رو از کجا میشناسید چطور می دونید که من لیدی باگم »

استاد فو :« یادم رفت بهت بگم این ماموریت من » مرینت :« چه ماموریتی » قبل از اینکه استاد فو جواب سوالم رو بده دیدم کت هم از یه در دیگه اون داخل از دیدنش تعجب کردم و از دیدن خودم انگار وقتی از در اومدم بیرون دوباره تبدیل به لیدی باگ شدم .

واستاد فو گفت :« شما تا وقتی اینجایید قراره آموزش های نهایی رو ببینید و باید مثل گذشته هویت هم رو ندونید » کت گفت :« چه آموزش هایی رو باید ببینیم » استاد فو به آرومی و با خونسردی اینو گفت :« از فردا آموزشاتون شروع میشه »

لایک کن ☘️🌿