1 ❤Forever love ❤

مرینت : صبح بیدار شدم رفتم برای صبحونه پنکیک درست کردم چیدن میز که تموم شد رفتم میا رو بیدار کردم صبحونه رو دادم بهش بعد رفتم لباس تنش کردم و رفتیم تو ماشین وقتی گذاشتم اونو مدرسه تو راه برگشت یاد خاطراتمون افتادم چرا آدرین؟اخه چرا اینکار رو با زندگیمون کردی ؟ آدرین : صبح بیدار شدم دیدم اما صبحونه رو حاضر کرده منو اون خیلی باهم راحتیم اون منو خیلی دوست داره اما از مامانش مت## نف## ر هست ( ناظر جون لطفا گزارش نکن من جداش کردم ) بعد از ط$$$$ ل#$#$#ا$$# ق$#$## من مرینت من افس﷼₩﷼£€=#'و€£﷼₩$=#رده شدم صبحونمون رو که خوردیم حاضر شدم و اما رو بردم مدرسه تو راه برگشت یاد خاطراتمون افتادم چرا مرینت؟؟؟ اخه چرا اینکار رو کردی ؟؟؟☹️😖☹️😖😟😕😔😒 رفتم شرکت یه جلسه داشتم اه بازم جلسه ( بچه ها یه چیزی مرینت ادرین دوتا دختر داشتن که کوچیک اسمش میا بزرگه اما میا ۶ سالشه اما ۱۰سالشه ) میا : لیا خداحافظ 🖐🖐🖐لیا:میا صبر کن یه سوالی دارم میا: چیه؟ چی شده🧐🧐لیا : می گم بابای تو کجاست چرا هیچ وقت نمی یاد دنبال تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میا وای خدا حالا چی بگم گفتم نمی دونم 😶😶😶😶😶😶مرینت : میا بیا بریم _ اومدم مامان لیا بای بای 🖐🖐🖐🖐🖐🖐🖐🖐🖐🖐 نینو : سلام بابایی خوبی لیا: مرسی بابایی میا رو میشناسی؟ باباش کجاست ؟ برو از مامانش بپرس بیا بریگ پیش مامان الیا ♡ توی ماشین : میا: مامان بابای من کجاست ؟ مری : بابای تو کجاست ؟😥😪😫بعدا بهت می گم ( فلش بک به قبل از این اتفاق ها ) مرینت: روی صندلی بیمارستان نشسته بودم که پرستار اومد گفت: خانوم تبریک میگم❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤مری : واییی باورم نمی شد انگار کل دنیارو دادن به من آدرین خیلی خوش حال می شه شب غذا مورد علاقه آدرین رو درست کردم لازانیا میز رو چیدم صدای در اومد در رو باز کردم که آدرین رو دیدم خیلی عصبانی بود گفتم س سلام چ چ چی ش شده 😢ادرین :همین حالا هرچی وسیله داری جمع کن برو خونه مامانت 😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡

بچه ها ببخشید دیر گزاشتم من باور کنید ۵ بار گزاشتم ولی برسی نمیشه و همش گزارش می شه

بای بای بای بای بای بای بای

بای بای بای بای بای بای بای