
سلام خوبین 😁 اومدم با قسمت 4 از فصل 2 قسمتی که دنیل برمیگرده به اسم ( نقشه ) امیدوارم خوشتون بیاد کامنت فراموش نشه
از زبون آدرین : داشتم شام میخودم 3 ساعت از رفتن مرینت گذشته بود خیلی ناراحت بودم ولی میخواستم براش جبران کنم فردا میرم بهش سر میزنم و ازش معذرت خواهی کنم اما هنوز هم حس میکردم ی چیزی کمه اما یادم نمیومد ( فکر کنم شما بدونید 😂 ) گفتم برم بخوابم شاید حالم بهتر شد / صبح ساعت 8 : بیدار شدم بازم حس میکردم یه چیزی کمه هلن رو صدا کردم گفتم به نظرت یه چیزی تغییر نکرده ؟ گفت شما مصرف کممبرتون کم شده گفتم مگه بینه که وقتی نخورمش کممبر خونم بیفته ( اسپانسر : حواستون باشه بیژن خونتون نیفته سس بیژن 😂😂 ) گفت نه قربان منظورم این که از دیشب کممبر سفارش ندادید یکم فکر کردم بعد فهمیدم چی کمه پلگ ! سریع دویدم سمت استخر و پریدم داخلش و انگشتر رو پیدا کردم و آوردمش بالا وقتی اومدیم بالا انگشترم رو کردم تو انگشتم و پلگ اومد بیرون و گفت چه ....، عجب ه ه .هچهه و بعدش یه عطسه ای کرد که زمین لرزید بعدش گفتم ببخشید دیگه خب پلگ پنجه ها بیرون و تبدیل شدم به کت نوار رفتم سمت خونه مرینت
از زبون مرینت : نشسته بودم رو مبلم که دیدم در زدن سریع رفتم و در رو باز کردم دیدم کت اومده ولی یکم عجیب بود 😕 یه کلاه پشمی رو سرش و دورش پتو پیچیده بود و شکلات داغ تو دستش بود گفت سلا ه ه هچههه گفتم چی شده ؟!😨 گفت هیچ فقط یکم پلگ سرما خورده و بعدش اومد داخل و روی مبل بیهوش شد / یه ساعت بعد دمنوش رو آماده کردم و دادم به تیکی اون ریختش رو آدرین !😂 آدرین مثل چی از خواب پرید و گفت سوختمممم پلگ پنجه ... ها ... داخل به تیکی گفتم این چه کاری بود کردی گفت مگه روی سر آدم بیهوش نباید آب بریزن ؟ گفتم آره ولی این دمنوش بود داغ هم بووود گفت ببخشید مرینت گفت حالا مهم نیست دیگه یه آدرین کمتر و یکی بیشتر 😂 گفت آآآ من اینجام هاااا 😂😂 گفتم خوب باشی حالا چی شده که اینجایی سرما خورده بودی گفت
من حالم خوبه وقتی کت میشم آنجور میشم چون این پلگ سیستم ایمنیش ضعیفه سرما خورده گفتم چجوری ؟ گفت هیچ فقط یه 12 ساعت تو استخر بوده پلگ گفت 12 ساعت اشتباه 12 ساعتتتتتت یکجوری تو میگیش انگار راحته توی بارون و زمستون 12 ساعت تو استخر یخ زده باشی وضعت بهتر از من نمیشه گفتم باشه بابا تو خوب تیکی اومد گفت بسه دیگر پلگ بیا بریم تنبیهت کنم حس کردم به پلگ همون موقع چشمک زد 😂😉 پلگ سریع باشه ققط زیاد تنبیهم نکن و رفتن من و مرینت دهنمون باز مونده بود
از زبون ادرین : مرینت سرش رو پایین انداخت و گفت خب برای چی اومدی ؟ 😔 سرش و گرفتم بالا و تو چشمش نگاه کردم و گفتم برای اینکه نمیتونم دوریت رو تحمل کنم مرینت من رو ببخش لوکا همه چی رو بهم گفت ببخشید که زود قضاوت کردم مرینت با لبخند گفت بخشیدمت ادرین گفتم خب دیگر وقت رفتنه راستی امروز عصر بیا خودنمون گفت باشه و پلگ رفت داخل کتم و رفتیم خونه / وقتی رسیدن خونه : به پلگ گفتم میخواهم یه مهمانی بزرگ برای مرینت بگیرم پلگ بیا تو این ضرب و تقسیم های که برای مهمونی انجام میدم کمکم کن گفت من نمیتونم کلاس دوم ترک تحصیل کوامی ها کردم گفتم وات ؟ یعنی جمع و تفریق هم بلد نیستی گفت خوندن نوشتن درخدمتم معادله شرمندتم زیر لب گفتم نگاه کن با کی میخواهیم بریم سیزده بدر
از زبون هلن ( وقتی که ادرین خونه مرینت ) : تازه ادرین رفته بود که در زدن در رو باز کردم و دیدم دنیله 😱 گفتم تو اینجا چیکار میکنی ؟ گفت از دیدن داداشت خوشحال نشدی ؟ 😏 گفتم ا ... آره شدم ولی چجوری گفت سپر میراکلس لاکپشت نجاتم داد بابا راست میگفت اونا دنبال من نیومدند من از اون ادرین ا*ن*ت*ق*ا*م میگرم و مرینت برای من میشه و بعدش وقتی که ادرین تنها شد میتونی اعتمادش رو جلب کنی میدانم ع*ا*ش*ق*ش*ی گفتم با ... با .... باشه حالا نقشت چیه گفت اون لوکا سعی میکنم تو مهمونی به مرینت بگه ولی تو باید جلوش رو بگیری و کاری کنی که ع*ا*ش*ق*ت شه (حواس پرتی ) بعدش داخل روز سعی میکنه بره خونه مرینت و بعدش داخل راه ما از سر راه برش میداریم هدف اول ما قبل از ادرین لوکا تا یه ضربه روحی به مرینت بزنیم و بعدش من و لایلا کاری میکنیم که از هم جدا شن و من میرم سراغ مرینت و تو میرسی به ادرین به همین راحتی 😈 گفتم ولی من نمیتونم خودم رو به لوکا نزدیک کنم ادرین میفهمه گفت دور از چشمش این کار رو بکن ناچار شدم و گفتم باشه
از زبون لوکا : گوشیم زنگ خورد دیدم شماره همون مرده است جواب دادم اون گفت لوکا وقت نمایشه و قطع کرد / از زبون مرینت : دیدم ساعت نزدیک 4 باید برم خونه ادرین تبدیل شدم و رفتم خونه ادرین در زدم و گفتم تیکی اسپارتس اف و تبدیل به خودم شدم در باز شد و دیدم هیچکس نیست و همه چراغ ها خاموش رفتم داخل در پشت سرم بسته شد چراغ ها روشن شدن و ادرین داد زد سوپرایز دیدم هرکس که میشناختم تو مهمونیه بعدش نشستیم کیک خوردیم و با ادرین حرف زدیم بعدش یه اهنگ پخش شد و ادرین گفت افتخار میدی بانوی من ؟
گفتم آره و شروع کردم با ادرین ر*ق*ص*ی*د*ن / از زبون لوکا : رفتم داخل مهمونی باید به ادرین و مرینت می گفتم من نمیتونم باهاشون این کار رو کنم دیدم مرینت و ادرین اونجان و دارن م*ی*ر*ق*ص*ن دویدم که برم بهشون بگم ولی توی راه خوردم به یه دختری که داشت آب پرتغالی میبرد و افتاد یهو حس کردم ع*ا*ش*ق*ش شدم اون خیلی زیبا بود کمکش کردم که بلند شه و بعدش اون گفت سلام لوکا من هلنم مرینت و ادرین از تو خیلی تعریف کردن میای با هم ب*ر*ق*ص*ی*م گفتم باشه و دیگر وقتی یادم اومد که میخواستم به مرینت و ادرین بگم که داشتم برمیگشتم خونه به خودم گفتم فردا میرم خونه مرینت و بهشون میگم و رفتم خونه
از زبون هلن : نمیتونستم لوکا رو فراموش هرکاری می کردم میومد جلوس چشمم رفتم به دنیل گفتم با لحن سردی گفت ع*ا*ش*ق*ش شدی گفتم نه اصلا هم اینطور نیست یکم سریع جواب دادم که هم دنیل و هم خودم تعجب کردیم دنیل گفت باشه هرچی تو میگی و رفت ( دوستان الان داخل مخفیگاه گابريل هستن پس ادرین نمیبینتشون ) بعد از اینکه دنیل رفت اخم کردم چون حق با دنیل بود باورم نمیشه ع*ا*ش*ق لوکا شده بودم
انچه در قسمت بعد خواهید دید ( اسم قسمت بعد تخریب ) : از زبون مرینت در خونه زدن رفتم در و باز کردم و دیدم لوکا روی زمین افتاده و یه ماشین سیاه داره فرار میکنه .........ادرین برگشت و افتاد ب*غ*ل*م....... از زبون هلن : لوکا رو کشیدم کنار و ب*و*س*ی*د*م*ش .......، لوکا من رو ببخش 😭😭...... من نمیتونم ....... دنیل گفت : تو این بازی هرکی قوی تر باشه دووم میاره ...... با صدای ضعیفی گفتم کمکم کن دنیل ..... از زبون ادرین میرم دنبالشون ....... باورم نمیشد دنیل ..... گفتم پس میراکلس پروانه دست تو.......... دنیل گفت ادرین همون قدر که تو دوست نداری منم دوست ندارم توی این موقعیت باشم ....... دنیل گفت تو هیچ به مرینت نمی ادرین ....... دنیل تفنگش رو در آورد و گفت نزدیک خواهرم نشو
امیدوارم خوشتون اومده باشه چالش داخل صفحه بعده حتما داخل کامنت ها جواب بدید راستی عکس این قسمت دنیل و لایلا است لایک فراموش نشه 😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تستم منتشر شده میشه بخونید و نظر بدید🥺😻❤️✨💟
حتما میخونمش
ممنون
عالییییییییییییییییییییییییییی بود ✨💟
ممنون
قسمت 6 رو وارد سایت کردم همین الان
الله و اکبر این همه شکوه الله و اکبر این همه جلا . خودم رو معرفی میکنم گربه ی سیاه از نسخه ی دختر .
عالیییییییییییی✨🌺😘💚😍💖🥰 من داستانتو گم کرده بودم 😭ولی امروز بلاخره پیداش کردم😃
چالش : امممم من معجزه گر کفشدوزک و گربه و زنبور و موش (😅کل معجزه گر ها رو گفتم😅)
ممنون
😂
جواب چالش :معجزه گر لیدی باگ 😍
ممنون
خیلیییییییییییییی خوشگل بود 🤩 عالییییییییییییییییییییییییییییی بود داستانت 😍😍😍
ممنووون
ممنووون 😅
عالی بود بعدی رو زودتر بزار
چالش ::: میراکلس کفشدوزک و گربه
کفشدوزک بخاطر قدرت و هوشش
گربه بخاطر پلگ فقط موندم کممبر از کجا بیارم
ممنون بعدی بررسیه
ممنون
کممبر فروش فکر کنم بشناسم 😂😂
واقعا ؟؟
آدرس میدی 🤣🤣🤣🤣🤣
آره
خب یاد داشت کن
آآآآ دیدی چی شد گاز خونه بازه من برم ببندمش 😂😂😂
اما بدون شوخی فکر کنم داخل طبقه دوم شهروند ( بوستان ) کلی پنیر بود تا اون جایی که یادم ورقه کوچولو کممبرم داشت
چالش : میراکلس گربه . خیلی پلگ شیرینه و قدرت تخریب کردن رو دوس دارم .
عالی . راستی اسنپ رو که گرفتی بسته رو برسونه ؟ گرفتی ؟ اگر که گرفتی بگو چن روزه تو راهه ؟
ممنون
اسنپ حدود 1 هفته و نیم تو راهه دفعه بعد تپ سی میگیرم
مگه گفتی با چه سرعتی بره که انقد دیر میرسه . خوب میکنی از این به بعد اسنپ برا عمش دیگه برو تپ سی بگیر
عالیه 😊علی ☺
ممنون
سلام
عالی بود❤️
من میراکلس گربه رو بر میدارم چون هم از قدرتش خوشم میاد هم از رفتار پلگ خوشم میاد
منتظر پارت بعدی هستم
زودتر پارت بعدی رو بذار
منتظرم
زود بذاری ها 🤗
سلام
ممنون
ممنون
بعدی زمانش از دستم در رفته که چند وقته داخل بررسیه 😐 نزدیک های یه هفته و نیم