افکار آبشاری سم بنده😐☕

خب یکی از افکارم که دقیقا نمیدونم از کدوم---امد این بود که بیل تو آخرالجاذبه(همون ویردماگدون) میاد یسری آمپول به مرغ های آبشار جاذبه تزریق میکنه که باعث میشه مرغا بزرگ بشن، بعدش هم مرغ ها بجای تخم، همبرگر مثلثی میزارن(بزار تو حال خودم باشممممممممممم)

یکی از افکار دیگم این بود:«فرض کن ویل کت و شلوار مشکی پوشیده باشه، کتش رو در آورده باشه، پاپیونش هم باز باشه(همینطور دکمه های بالای لباسش) تکیش رو هم داده باشه به یه ماشین گرون قیمت، س.ی.گ.ا.ر هم بکشه، عینک هم زده باشه،باد هم موهاش رو تکون بده(یا ذهنه منه که زیادی گنگه یا واقعا یه چیزی زده بودم یادم نیست:///)

یکی از افکار دیگم هم تصور ش.ی.پ خودم و الکس بود، همینطور تصور کردن اینکه الکس عمومه، آریل عمم(مایکی:آخرش عموته یا ش.و.ه.ر.ت؟ من:تو یکی خ.ف.ه) یکی دیگشون هم تصور کردن بچه‌ی خودم آمیتی بود(آمی اون چ.ا.ق.و رو بیار پایین)

بقیه افکارم ۱۸+ میباشند تستچی جاش نیست😐☕

ناظر تو را جان جدت ثبت کننننننن😐☕