9 اسلاید صحیح/غلط توسط: Nirvana انتشار: 3 سال پیش 74 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام! خب بچه ها امیدوارم که حالتون خوب باشه خب امروز من دارم داستان جدید رو مینویسم تا شما بخونین و لذت ببرین❤بریممم🥰🥰🥰
خب معرفی شخصیت ها😝👈
آیوی: یه دختر زیبا،مهربون،عصبی هست که توی تصویر مشاهده میکنید،موهای زیبای قهوه ای داره.
تیفانی: خواهر آیوی،یه دختر کمی مغرور و قلدر،زیبا هست که در تصویر مشاهده میکنید،موهای طلایی زیبایی داره.
سوکی: خواهر کوچیکتر آیوی و تیفانی،یه دختر مهربون،بانمک،دل نازک هست که در تصویر مشاهده میکنید،موهای مشکی قشنگی داره.
سوفی: دوست صمیمی آیوی،یه دختر مهربون،زیبا،دوست داشتنی هست که در تصویر مشاهده میکنید.موهای کوتاه ولی زیبایی داره.
آگاتا: مادر تیفانی،آیوی و سوکی هست،یه خانم زیبا،مهربون هست که در تصویر مشاهده میکنید،موهای بلند قهوه ای زیبایی داره.
شروع داستان: سلام،اسم من آیوی عه و یه دختر عجیب و غریبی هستم! نه بخاطر قیافه،بخاطر رفتارم! خب من دو تا خواهر دارم یکی بزرگتر و یکی کوچیکتر از خودم،من به مامانم رفتم و اتفاقا مامانمو خیلییی دوست دارم،از بابام بدم میاد..به من هیچ اهمیتی نمیده ولی در عوض تا وقتی که تیفانی یا سوکی رو میبینه گل از گلش میشکفه! انگار که اونا ۲ تا فرشته ی زیبا و مهربونن و من یه شیطان بدجنس زشت! اونم از من بدش میاد،دوست داره با هر بهونه ای منو از خانواده بندازه بیرون! بعضی وقتا فکر میکنم شاید منو از یتیم خونه اوردن! اما خوشبختانه..عاشق مامانمم و اونم عاشق منه،من یکمی هم با خواهر بزرگترم تیفانی مشکل دارم،اونم از من بدش میاد اما نه به اندازه ی بابام،حتی بعضی وقتا شده با هم هم عقیده هستیم ولی با بابام..هیچوقت!
و یه سوال برای من پیش اومده،من موهام قهوه ایه به مامانم رفتم،سوکی موهاش سیاهه به بابام رفته،پس تیفانی به کی رفته؟! خدایا چقدر خانواده ی عجیبی! آه البته که عجیب ترینشون منم! خب چرا؟ چون با طبیعت حرف میزنم! حرفایی که اصلا معنی نداره میزنم! و کلی کار عجیبه دیگه...
: امروز با نور آفتاب سوزاننده بیدار شدم،حتما تیفانی پرده رو کنار داده بود تا منو اذیت کنه ای خدا!
با عصبانیت از رخت خواب میام بیرون و با حالت عصبی به طرف تیفانی میرم که داره پودینگ میخوره.( معمولا زود عصبی میشم)
تیفانی: صبح بخیر خواهر عجیب و غریب من! چی شد پا شدی؟
با خودم فکر میکنم: داره اینو میگه تا منو عصبانی تر کنه!
بهش میگم: صبح تو هم بخیر خانم مغرور! هیچی فکر کنم خودت بدونی چرا.
تیفانی پوزخند میزنه و تا من بخوام دنبالش بیوفتم میره اتاقش و در رو قفل میکنه.
عصر آن روز: روی تختم نشستم و کتاب( دختری که ماه را نوشید) رو میخونم،هیچ صدایی تو خونه شنیده نمیشه.
تیفانی با دوستاش رفته بیرون،سوکی و بابام رفتن بیرون،مامانمم داره آشپزی میکنه.
تا اینکه صدایی میشنوم: گرومپ!
با خودم میگم: نکنه مامان افتاد!
بدو بدو به از پله ها پایین میام و میرم تو آشپزخونه و میبینم که مامانم افتاده رو زمین و بشقاب ها هم از دستش افتادن و شکستن!
داد میزنم: مامان! مامان نه پاشو! چیشده پاشو پاشو تو رو خدا پاشو!
بلندش میکنم و میزارمش رو مبل و بدو بدو تلفن رو برمیدارم تا به بابا زنگ بزنم..
: علو! بابا مامان بیهوش شده!
ادامه دارد...
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
دنبال داستان جدید میگشتم خیلی خوبه داستانت🙂
مرسی🙂💖
تست ات لایک شد به تست هام سر بزن🌅
ممنون،باشه
خیلی قشنگ بوددد
مرسی
سلام
فالویی بفالو
خیلیییی عالی بود.
منتظر پارت های بعد هستم.
فقط بگم عکس آگاتا رو نگذاشتی.
سلام فالویی مرسی
اره ببخشید دفعه ی بعدی میزارم ببخشید😅
😚😊
بچه ها ببخشید عکس مادر آیوی اینا نیوفتاده ببخشید😅
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
⁸⁰⁰تاییمکنیدبکمیدم-!🧤🌸•-•
بک بده
نیونگ🙃
ما 𝑀𝒾𝓃𝒾𝓉 𝐿𝒾𝓉𝓉𝓁𝑒 هستیم🍡
گروهی که دوباره داره شروع میکنه زیر کمپانی دیگه ای به اسم [𝕃𝕆𝕌]❤
این گروه متشکل از 9 عضو کیوته✨
سوجین
جولیا🍹
سویونگ🍭
میونگ🥞
یوکی🍩
جیسو🧁
مومو🎂
هیونسو🍨
سو🍫
اسم فندوم ما 𝙻𝚒𝚝𝚝𝚕𝚎🥐
لیتلمون میشی؟🍓
نه مرسی