10 اسلاید صحیح/غلط توسط: نیلو انتشار: 3 سال پیش 119 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر منتشر کن که منتظر ادامشن . علامت : تهیونگ √ جیمین @ جونگ کوک £ جیهوپ ÷ جین× یونگی π ا/ت _ نامجون+ سوهو & ( شخصیت اضافه میشه)
لبخندی زد که چشاش بستع شدن و چال گونش معلوم شد،، + گفتم که من با این خانواده کلا فرق دارم ، بعدشم احساس عذاب وجدان ، اگه من اینجا بودم شاید خواهر شما از برادرم انقدر کتک نمیخورد و یکی دیگه از دلایلم خوشحالی سوهو بود ، از وقتی که من دیدمش حس میکنم افسردست ، با هیچکی حرف نمیزنه ، لبخند رو لبش هنوز ندیدم من ولی وقتی امروز شمارو دید فهمیدم که جفتتون به هم احتیاج دارین ، من شرمنده شما و سوهو هستم فقط وقتی نوزاد بود من اومدم دیدمش و دیگه پامو اینجا نزاشتم وگرنه نمیزاشتم شاهد کتک خوردن مادرش باشه دیگه دهنم از این باز تر نمیشد چه بااحالههه این + شما امروز میتونین سوهو رو ببرین و اخر شب میفرستم بیان دنبالش قبلش شمارتونو لطف کنین بدین من ، فعلا امروز بچه رو ببرین تا من با پدرم صحبت کنم درباره روزای دیگه ... خب؟؟ حرفی میمونه؟ با دهن باز سرمو به طرفین تکون دادم با لبخند گفت + خب بهتره بریم پیش سوهو
و خودش زودتر از من اتاقو ترک کرد _اووف پسر این دیگه کی بود به معنای واقعی کم اوردم جلوش + گفتم که کیم نامجون از ترسم یه جیغ خفیف زدم _نرفتی؟ + چرا اومدم دنبال گوشیم از پله ها رفتم پایین دیدم سوهو رو پله های اخر نشسته سرشو گذاشته رو پاهاش اروم کنارش نشستمو سرشو تو بغلم گرفتم _نبینم عشق من ناراحتههه سرشو از بغلم بیرون اورد &چیشد؟ عمو بهت چی گفت ؟ با خنده زدم رو بینیش _ای ای فوضول خاان نترس عموت جرات نکرد بهم بگه بالا چشت ابروعه به دنبال این حرفم دستامو اندازه شونه هامو باز کردم و صدامم کلفت کردم که باعث خندش شد _خب خب امروز روز منو توعههه ، عموت اجازتو داد بهمووونن ، بدو برو حاضر شو بریم بترکونیممم امشب سئول واسه مااااست سریع بلند شد و از پله ها رفت بالا
وقتی برگشتم دیدم نامجون بالای پله ها وایستادع و دست تو جیب مارو نگاه میکنه سوهو بدو بدو رفت پیشش و یکم با خجالت من من کرد اخر سر اشاره کرد که خم شه همین که خم شد لپشو بوسید و سریع ازش دور شد ، برق خوشحالیو هم تو چشمای نامجون دیدم یکم تو حال نشستم تا سوهو اومد ، سوتی زدم و گفتم _اوه اوه عاقا شما امشب خیلی کشته میدین ، من تیپم به شما نمیخوره & نخیر اگه کسی قرار باشع کشته بده تو خاله ی خوشگلم هستی _ ای وروجک چه زبونی داری ، بدو بریم مسابقه هر کی زودتر برسه به جلوی در عمارت ، قبول؟ &قبوووول _یک.. دووو &سهههههه.... _اییی متقلب وایسااااا باهم تا جلوی در دوبیدیم دیگه اخراش نفس نفس میزدم _وای بچه بسع قبول تو برنده شدی &اینهههه ، خبب جایزمم دستشو گرفتم _خب حالا بیا فعلا بریم من تاکسی اینترنتی گرفتم منتظره جلو در
وقتی که پامونو از در گذاشتیم بیرون سوهو انگار از یه زندان ازاد شده بود ذوق و شوقش منم مجبور میکرد باهاش همراهی کنم ،، تاشب پیش هم بودیم که دیگه اخرای شب جناب خرمگس گفتن که کسیو میفرستع بچه رو تحویل بگیره اما گفتم خودم میارمش ، وقتی خواستیم وارد محله شیم طبق معمول گیر دادن که اینجا جای افراد خاصه( این واقعیه یه جایی از کره هست کهه همه ادم معروفا یا پولدارای کره اونجا زندگی میکنن) و باید کارتی داشته باشیم منم دنبال کارتی که خدمتکار بهم داده بود گشتم ولی پیدا نکردم _ای به خشکی شانس ، حالا چیکار کنم؟؟؟ &زنگ بزن به عمو _اع راس میگیاااا گوشیمو برداشتم که زنگ بزنم ولی دست سوهو رو دستم نشست &میشه شب بیام پیش تو؟؟ _خوشگل من ، عموت اجازه نمیده که ولی قول میدم تورو به زودی ببرم خونم باشه؟؟؟ دیگع حرفی نزد منم با یکی از خدمه که اون موقع یواشکی سوهو رو میاورد من بببنم زنگ زدم و قضیه رو تعریف کردم ، و گفتم دوتا کوچه پایین تر منتظرم
بعد یه ربع یکی زد به شیشه ماشین ، اع اینکه خرمگس خودمونههه ، بیچاره اگه بفهمه من بهش چی میگم 😂 اروم از ماشین پیاده شدم و سوهو رم پیاده کردم +سلام مثل یه خانوم خوب و مودب جوابشو دادم _ سلام خم شد تا قد سوهو بشه + سلام عاقا کوچولو.... &..... +نمیخای جواب عموتو بدی؟؟ سوهو سرشو به معنی نه تکون داد تعجب کرده بودم اینکه تو ماشین دو متر زبون داشت خم شدم و دستمو گذاشتم پشتش و روبه نامجون گفتم _عاقا کوچولو یکم خستس عمو + پس بدو بریم خونه و در همین حین دستشو دراز کرد ولی سوهو فقط نگاش کرد هوووففف چه بچه تخسیههه این برش گردوندم طرف خودم _شما به من یه قولی دادینااا؟؟ یادت رفته؟؟ اگه اینطوره منم قولمو فراموش میکنم و دنبالت نمیام خوبه؟؟ &نه نه _ اها حالا شد.. خم شدم و دستامو رو زانو هام گذاشتم و ادامه دادم _خب خب جناب کیم سوهو شما از من چه جاییزه ای میخاین؟ جایزه برنده شدنت تو مسابقه دو توی خونه ...
دستشو به نشونه فکر زیر چونش گذاشت ، دلم برای این حرکتش قنج رفت محکم کشیدمش تو بغلمو یه بوس ابدار از لپش کردم ، میدونم از بوسیدن بدش میاد ولی خب من فرق دارم &اهااا یافتمممم _چی ؟ بگو ؟؟ & برام شعر مورد علاقمو بخون و صداتو ظبط کن برام بفرست ابرو هام بالا پرید _بااااشهه فقط مگه تو موبایل داری؟؟ یهو پنچر شد + ولی من که دارم ، خالت میتونه برای من بفرسته منم بریزم تو تبلتت ، خوبه؟؟؟ سوهو سرشو با خنده تکون داد وای نه من چجوری برای این صدامو بفرستم _اووممم ولی من میگم یه روزی که اومدم دنبالت تبلتتم بیار تا صدامو ظبط کنم ، چطوره؟؟ & نهههه ، من امشب میخام با صدات بخوابم اصلا همین الان برام ظبط کن _ اخه خاله جون.... &پس باهات قهرممم اووففف پسره خیره سر _باشه رفتم تو ماشین شماره نامجون و سیو کردم و بعدش شروع کردم به خوندن شعرررر خدا میدونه چقدر سرخ و سفید شدم موقع خوندن ، بخصوص که راننده هم داشت نگام میکرد
وقتی دکمه ارسالو زدم رفتم طرف ماشینشون دیدم دارن با هیجان به ویسم گوش میدن ، ابرو هام بالا پریدن ، خدا اینارو شفا بده چند ضربه به شیشه زدم که خرمگس شیشه رو داد پایین سوهو محلت حرف زدن نداد &وایییی خاله صدااات عاااالیهههههههه لبخندی زدم و شکل مغرورارو گرفتم _میدووونمممم ، خب دیگه من میرم مراقب خودت و باش ، باشه؟؟ &چشممم _قولتم یادت نره &چشممم _افرین ، بای بای درحالی که دور میشدم دست تکون دادم تو ماشین نشستم و به امروز فکر کردم ، چه روز پر اتفاقی بود ... دو ماه به سرعت برق و باد گذشت و من هفته ای دوبار سوهو رو میدیدم و فهمیدم که پدر نامجون مریض شده و تو رخت خوابه و انگار وضعش خوب نیست تو اخبارم گفتن رفته مسافرت هوووف همش دروغ.. سوهو رو اورده بودم سینما و ولی خودم فکرم خیلی مشغوله کارمو از دست دادم و نمیدونم باید چیکار کنم ! اگه بیکار شم و بی پول شاید دیگه نزارن من سوهو رو ببینم هووف خدااااا با تکون خوردن دست سوهو جلوم به خودم اومدم &چیشده خاله؟؟ لبخندی زدم _هیچی عزیزم ، تموم شد فیلم؟ دوسش داشتی؟؟
با ذوق شروع کرد تعریف کردن فیلمو داشتیم تو خیابون قدم میزدیم که گوشیم زنگ خورد ، بیا من میگم این خرمگسه شما میگین نه _بله ؟ +کجایین؟ _علیک سلام ، بیرون +شام خوردین؟؟ _خیر + بیاین اینجا بریم رستوران باپوزخند _هع ، ممنون شما برو با هم گروهی هاتون شبو خوش باشین من میخام با خواهر زادم باشم ،، فعلا و سریع گوشیو قطع کردمم اه اه چند وقت پیش سوهو دلش میخاست با خرمگس شام بره بیرون ولی عااقااا سر اهنگ جدیدشون بود، سوهو تازه داشت بهش اعتماد میکرد ، پسرم اونشب خییلیی ناراحت بود حالااا جناب میگه بیاین بریم رستوران عمرااااا .. با اخم و دست به سینه زل زده بودم بهش +چی میخورین؟؟ _ به توچه + ببین من با زبون خوش گفتم بیا تو نیومدی ولی من اومدم و اوردمت فکر نمیکنم این چیز عجیبی باشع _عجییبهههه وقتی میگم نه یعنی نمیخام با تو شام بخورم اوه اوه فکر کنم گند زدم یه لحظه انگار هنگ کرد ولی بعد کم کم قیافشو سرد جلوه داد + درب خروجی پشت سرتونه ، میتونین تشریف ببرین _د همین دیگه اگه میتونستم میرفتم ، به اصرار سوهو اومدم+حالا میتونین برین من خودم راضیش میکنم &میشه بس کنید؟؟؟؟؟ با صدای دادش برگشتیم سمتش دستمالشو از گردنش کند و انداخت رو میز و رفت طرف حیاط رستوران
اوه مثل این ادم بزرگااا یکم تو هنگ کارش بودیم که نامجون بلند شد رفت دنبالش بعد نیم ساعت شادو خندون اومدن سر میز + خبببب منو خاله ا/ت قول میدیم که دیگه دعوا نکنیم خوبه؟؟؟ &با اینکه میدونم بازم دعوا میکنین ولی اره خوبه منو رو برداشتم و بعد سفارش غذا مشغول شوخی با سوهو شدیم ، وقتی غذا تموم شد نامجون و سوهو رفتن سمت ماشینشون منم راهمو مخالف اونا رفتم +خانم لی برگشتم سمتش _بعلهههه + وایستید بگم یکی شمارو برسونه _خیر خودم میرم + الان شبه نمیشه _گفتم که خودم میخام برممم یهو لحنش جدی و عصبی شد + یه بار یه حرفو تکرار میکنم عادت داری رو حرفم حرف بزنی؟؟؟ همین که من گفتم اوه اوه مثل این ارباب خشنا شد چرا پنج دقیقه بعد یه ماشین اومد جلومو یه مرد کت وشلواری درو برام باز کرد اوپس چه خفن ادرسو دادم و حرکت کردن سمت خونه ،، رسیدم خونه با همون لباسای بیرون خوابیدمم.... صبح با صدای گوشیم بیدار شدم دنبالش میگشتم که صداش قطع شد ولی دوباره زنگ خورد اه چه گیره یاروو
بدون نگاه کردن به شماره و با صدای بلند و خواب الو جواب دادم _هااااااااا پشت خطی یکم مکث کرد +من با خانوم لی کار داشتم _خودمم شما؟؟ +نامجون _بیا میگم خرمگسی میگی نه + بلهههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ _هیچی هیچی ، اتفاقی افتاده سر صبح زدین؟؟ +نه، فقططط یه چیزی، شما مگه سر کار نمیرفتین؟؟ _الان باید به شما جواب پس بدم + نه هرطور مایلین ، پس اگه امروز وقت ازاد دارین بیاین یه جا همو ببینیم میخام درباره موضوع مهمی صحبت کنم _اومم باش کجا فقط؟ +کافه(....) _بش بای بای و زارت تلفنو قطع کردم اول رفتم سرویس بهداشتی و کارای مربوطه رو انجام دادم بعدش یه دوش گرفتم و زودی حاضر شدم ، یه تاکسی اینترنتی هم گرفتم ، دیشب وقتی رفته بودیم بستنی فروشی مورد علاقه سوهو عاقا سرو کلش پیدا شد و مارو بازور برد رستوران ، الان دیگه خدا میدونه میخاد چیکار کنه ،، جلوی محله پیاده شدم جلوی ورودی بودم که دوباره کارتمو فراموش کردم ای بخشکی شانس _حالا چیکار کنم + دوباره؟؟ از ترس جیغی کشیدم و پریدم بالا _اینجایی؟؟ + دوباره کارتو جا گذاشتی ؟ _نه خودش جا موند تک خنده ای کرد و راه افتاد یه سگم دنبالش بود _با این سگ که نمیشه رفت کافه +میدونم نظرم عوض شد ، به یکی از خدمه گفتم سوهو رو بیاره تو پارک..( بیا نتیجه ازت یه چیزی میخام)
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
اسم پسر
تهیون .سون او .هیون سیک .جوئون.شین.
عاالی بود زودتر پارت بعد هم بزار🥺😍
گذاشتم
عالیههه داستانت لطفا زودتر اپ کن اگ میتونی:)🤍
اسم پسر کره ییم
جونگ این_کیونگ سو_ جون مین_ مینهو_ جه بوم_ یوگیوم_سوهو
اسم خواهر جیهوپ
جونگ جی وو عه
ناراحت نمیشی جانگ جیوو
اوههه راس میگی 😹 حواسم نبید:/
دوستم همش میخواد بنویسه جانگ هوسوک مینویسه جونگ و هرچی بش میگم نمی..فهمه این بشر رو منم تاثیر گذاشته قاطی میکنم:/
ن ناراخت چرا:)🤍
مرسی
میشه بری تست اخرم و لایکش کنی؟ 🥺🧸💕
اسم خواهرش جیوو هست
جی-وو