
🥺🥺❤❤
☆آدرینا خیلی تعجب کرده بود یعنی رئیس بهش چی گفته ☆آدرینا چی گفت چرا انقدر تعجب کردی؟ ♡یه نفس عمیق بکش بگم ☆مگه چی گفت ♡اسم این کمپانی میدونی چیه؟ ☆چیه؟ ♡بیگ هیت ☆جان ♡خدا دارم دیوونه میشم ☆😳😳😳 ☆من الان خیلی تعجب کردم بریم مدارک رو بدیم بعد حرف بزنیم ♡باشه ☆این اتاقه فکر کنم ♡اره بریم ☆♡سلام &سلام ☆بفرمایید اون مدارکی که خواسته بودین از شرکت ما &آهان خیلی ممنون ☆♡خداحافظ &خداحافظ ♡وای مردم از گرسنگی بیا بریم یه چیزی بخوریم ☆اره راست میگی بیا بریم ☆چی میخوری؟ ♡بستنی ☆باشه ☆سلام ٪سلام بفرمایید ☆لطفا دوتا بستنی بدین ٪بفرمایید ☆ممنون ☆بیا
♡مرسی ☆من خیلی شکه شدم ♡اصلا این غیر ممکنه ☆مارو این همه خوشبختی محاله😂 ♡😂😂 ☆آرزو هامون یکی یکی داره برآورده میشه ♡نظرت چیه بریم شهر بازی🤩 ☆فکر خوبیه بریم 🤩 ♡بیا اول کشتی صبا سوار بشیم ☆من نمیام تنها برو میترسم ♡بیا دیگه ☆نه ♡جون جیمین بیا ☆عه زهر مار باشه میام دیگه هم این حرف رو نزن ♡هوراا ☆😑 ♡خب داره شروع میشه ☆یا حضرت عباس جان من بیا پیاده بشیم ♡چشماتو باز کن چیزی نمیشه خب شروع شد ☆آااااااااااااا ♡گوشم رفت جیغ نکش ♡هوراااااااا ☆من اینجا دارم سکته میکنم تو میگی هورا ♡داره تموم میشه الان پیاده میشیم
☆وای بلاخره تموم شد سرم گیج میره ♡ای بابا تو دیگه خیلی ترسویی ☆بریم چرخ فلک سوار بشیمـ ♡نه من میترسم ☆چطور تو گفتی من اومدم الان تو نمیای ♡ای بابا باشه بیا بریم ☆هورا داره شروع میشه ♡یا ابلفضل ☆رفت بالا ♡واااااای ☆جشماتو باز کن ♡سعی میکنم کم کم چشامو باز کردم ♡واااای بسم الله الرحمن الرحیم خیلی رفته بالا ☆خیلی خوبه ♡کجاش خوبه ☆یکم دیگه تموم میشه صبر کن ♡تموم شد؟ ☆اره چشاتو باز کن ♡وای خدا داشتم سکته میکردم ☆نترس دیگه تموم شد ♡خب دیگه بریم خونه ☆اره بریم وقتی رسیدیم دیدیم باز هم آسانسور خرابه ♡بخدا من از اینا شکایت میکنم پاهام از جاش در اومدن
☆خب قبل اینکه بریم خونه ببین بلیط ها تو کیفتن یا نه ♡وایسا ببینم ♡یا حضرت عباس ☆چیشد کو بلیط ها ♡نیست ☆یعنی چی نیست ♡نیست دیگه ببین ☆ای بابا چیکار کنیم بده منم بگردم ♡بیا ☆آدرینا خدا بگم چیکارت نکنه ♡چرا چیشد ☆من نمیفهمم پس این چیه اینجا ♡کجا بود ☆تو جای مخفی گذاشته بود ♡وای یادم رفته سکته کردم ☆بیا از پله ها بریم ♡وای خدا بازم باید از پله ها بریم ☆حالا دیگه غر نزن بیا بریم ♡وای پاهام در اومد ☆یکم وایسا نفس بگیر منم آروم آروم میرم بیا ♡باشه وای مردم ☆سابریناااااا ♡چییییییه ☆بیا دیگه ♡وایسا بلند شم بیام ☆کجا نشستی ♡رو پله ها ☆بابا اونجا کثیفه بلند شو ♡باشه اومدم ♡آاااااااااا سابریناااااااا ☆یا ابلفضل ☆رفتم پایین دیدم
لایک کامنت یادتون نره🥺🤍🤍 بای بای👋🏻🥺❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
داستانت عااالیعهه
مرسی کیوتم♥♥
عالیه ولی بعدی یی😍
امروز یا فردا حتما میزارم
چی شد من دارم میمیرم از فضولی یی🤯
گذاشتم ولی هنوز بررسی مونده😥
نمیزاری😑
یه سر به رمان/فیک منم بنداز مال کوکه باحاله یعنی میشه🧐
۲ روزه تو بررسی مونده
بعدیییی
داستانت فوق العاده است عالیه قسمت بعدشم زود بنویس💜💜
مرسی عزیزم💜
حتما💚
💜
سابریناااااا ♡چییییییه ☆بیا دیگه ♡وایسا بلند شم بیام ☆کجا
دوستان اون قسمت که نوشته سابرینا اون آدرینا هست اشتباه شده ببخشید