
بریم واسه داستان💝
ات:سلام صبح بخیر.اوما:خوبی دخترم انگار پکری.ات:آبا کجاست.اوما :اون رفت شرکت بیا بشین باهات حرف دارم.ات:مامان آبا دیروز.اوما:میدونم فقط می خوام بهت بگم که قوی باش خب.ات:اوما من نمیدونم قراره چی بشه اخه من اونو نمی شناسم.اوما:ات فقط یادت باشه تا من پیشتم از هیچی نترس.ات:اوما دو.ست دارم.اوما:منم ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ ات:دوش گرفتم و لباسام رو پوشیدم تا آماده باشم،سرجام ننشستم و هی میرفتم اینو رو اونور اتاق ،اونا برا ناهار می خواستن بیان،هوف ی نفس راحت،درآ باز کردم و خواستم برم پیش مامانم دو سه تا پله رو رد کردم که با چهره چند نفر رو به رو شدم،جئون جونگ کوک رو میشناختم،داشتم دور و برم رو بر انداز میکردم که آقای جئون رو دیدم،چشم تو چشم بودیم که من این نگاه خیره رو بهم زدم خواستم یواشکی برم تو اتاقم که...
آبا:دخترم کجا میری بیا پایین سلام کن.ات:هم ببخشید،پله ها رو رد کردم ،سلام اقای جئون.جئون:سلام دخترم بشین چرا وایسادی.ات:بله. ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ جونگ کوک: کوک:نشسته بودیم و با آقای کیم حرف میزدیم،ابا:دخترم قبول کرده ولی فکر کنم باید بیشتر آشنا شن.جئون:بله همینطوره.آبا:پسرم نظر تو چیه.کوک:نظر منم همینه ممکن خانم کیم منو خیلی نشنا..،رومو اونور کردم که خانم کیم رو دیدم ،چشم تو چشم شدیم چشاش شبیه عسل بود هیچ وقت دلم نمی خواست از چشماش چشمم رو بردارم ،خوشگلیش منو دیو.ونه کرده بود. (سلام آقای جئون)کوک:سلام خانم کیم خوشبختم.ات:دور رو برم رو نگاه کردم ، ههه سلام ببخشید منم همینطور.

ات:هوف(سلام خانم کیم خوشبختم)هول شدم(ههه سلام ببخشید منم همینطور)،آقای جئون و آبا داشتن می خندیدن،وای چه گن.دی زدم،جئون جونگ کوک هم ی تک خنده ای کرد و نشست.جئون:خب دو یون ات همه چی رو که میدونه درباره.ات:بله میدونم.آبا:آره همه چی رو بهش گفتم.جئون:خوبه.کوک پسرم با خانم کیم برید تو حیاط هم آشنا بشید و هم همه چی رو بهشون بگو.کوک:حتما.ات:از جام بلند شدم و با آقای جئون کوک رفتم تو حیاط. ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ کوک:بشینیم رو صندلی.ات:بله اهان اره .کوک:میشه راحت صداتون کنم.ات:بله.کوک:ات میگم رنگ مورد علاقت بنفشه.ات:اره ولی شما از کجا میدونید.کوک:حدس زدم از رنگ لباستون.ات:میشه منم راحت صداتون کنم ؟.کوک:بله.ات:میگم میشه از خودت برام بگی.کوک:اره خب من تو ۱۴ سالگی پدر و مادرم رو از دست دادم..،.ات:همینطور که داشت توضیح میداد اشک تو چشماش حلقه زده بود،دلم می سوخت که ایشون چقدر رنج و سختی کشیده.ات:ببخشید ناراحتتون کردم.کوک:نه مشکلی نیست.
همینطور که داشتیم صحبت می کردیم کوک دستشو کرد تو دستم،شوکه شدم.کوک:میدونم اما دیدم دستاتون سرده گفتم بگیرمش که گرم بشه .ات:اهان ممنون،واقعا دستم یخ زده بود از استرس حس خوبی بود،میگم اون موضوع مهمی که پدرتون گفته بود چی بود؟.کوک:قراره ما چند روز در یک عمارت با هم زندگی کنیم.ات:چیییی...
💕💞💓💗💖
💜💅🏻🟣🟪🔮
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عهه ببخش ندیدم
ساری واقعا
پیش ب سوی خوندننن دو پارت:)
خیلی موضوع جالبب داره عالیه:))
عالی بود . معرکه
ممنونم💞
کی پارت بعد رو میزاری
فردا
عایییییی اگر میتونی پارت بعدیو فردا بزاری❤️❤️
اگه وقت کنم حتما
ممنون❤️
عالییییییی
🥰🥰
خیلی خوووووووف بود پارت بعد پلییییییزززززززززززز
چششممم
مررررسییییییییی بوض
هایعانجلم•-•💕
ماگروهدریمگرلزهصدیم•-•🫧
با⁵عضوکیوطوصافت•-•🍓
آچالاولی•-•🍭
مینصولاولی•-•💖
میونلاولی•-•☁
جیصولاولی•-•🫧
پاریلاولی•-•☘️
بیویهمهیماتوی¹تصتخلاصهشدع•-•⛓️
ولیشخصیشد•-•💔
اصمفندوممادریملاوهصت•-•🌸
دریملاومامیشی؟!💎
------------
صاریبابتتبلیغ•-•🍓
پین•-•؟!💖
سلاملاوم•-•🌸🦕
منلیلیهستم^^🫰
یهسولولیستتازهکار•-•🪩
منتویمراسمماماکاربرMia²³💕🦋شرکتکردمامامتأستفانهرأیمنخیلییییکمه🥺
میشهبهمنرأیبدیلاوم؟^^🤸♂️
____________________
خیلیمعذرتمیخوامبابتتبلیغزیرتستخوشگلت🥺🌸🦕
های💕✨
میشه کمکم کنی👑☂️
میخوام برم تو ۱۰۰ تایی🍶⛓️
فا**لوم کنین بک میدما🌵♥
عالیییییی بید پارت بعد پلیز
حتما 🤩