جوک پارت 9

سلام من اومدم باز اومدم

یارو ﻣﻴﺮﻩ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﭽﺶ .ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺍﻭﻝ , ﻣﻲﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ : ﻣﺤﻞﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺑﺎﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ . ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﺶ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻪ : ﺁﻗﺎ ﺑﭽﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﺎﺱ؟ ﻃﺮﻑ ﻣﻴﮕﻪ : ﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ . ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺩﻭﻡ , ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ : ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻣﺘﻮﺳﻂ! .ﻣﻴﺒﻴﻨﻪﺑﭽﺶ ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ . ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺳﻮﻡ , ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ : ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥﺧﻨﮓ , ﻛﻮﺩﻥ ,ﻛﻢ ﺣﺎﻓﻈﻪ ! ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﮔﻪﺣﺘﻤﺎ مراد قلی ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺱ . ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ! ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪﻱ ﭼﻬﺎﺭﻡ،ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ : ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻫﺪﺍﺭﯼ " ﻣﺮﺍﺩقلی"😳😂😂😂😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طرف سوار تاکسی میشه، میبینه ضبطش روشنه، میگه: آقا خاموش کن 😐 زمان پیامبر موسیقی نبود.حرامه.!!😳 یارو میزنه کنار میگه: پیاده شو !زمان پیامبر تاکسی هم نبود حالا وایسا تا شتر بیاد🙄😂

یه بار هم عموم داشت نفسای آخرش میکشید میخواستیم رو به قبله‌اش کنیم نمیدونستیم کدوم طرفه، اینقدر چرخوندیمش که بلند شد با کمربند افتاد دنبال ما 😂

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺮﻭﺑﻬﺎﯼ ﻧﯿﻮﯾﻮﺭﮎ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ،.😔 | |\😔 | 🎽> | ᐸ | ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺍﻭﻧﺠﺎ، ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ اومدم😐😁😂

حیف نون داشت با خرش فوتبال بازي ميكرد! بهش گفتن: اخه ادم با خر فوتبال بازي ميكنه؟ حیف نون گفت: خيلي هم خر نيست. الان سه هيچ جلوعه...!!!😏😂😂😂😅

🔹سه تا تنبل شب میخواستن بخوابن، میگن یکی پاشه چراغ رو خاموش کنه؛ کسی بلند نمیشه😴 🔸با هم شرط میبندن که هرکی حرف بزنه، باید بلند شه چراغ رو خاموش کنه😑 🔹چند روزی شد ازشون خبری نبود تا اینکه همسایه ها در خونشون رو شکوندن سه تاشونو م. رده پیدا کردن😱 🔸اولی رو غسل دادن و کف. ن کردن دومی رو هم غسل و ک. فن کردن سومی رو تا غسلش دادن گفت من زنده ام!😜 🔹یهو اون دوتا گفتن هورااااا باختي پاشو چراغ رو خاموش کن😆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

از نظر ما معمولیا شامپوی با کیفیت اونیه که بعد از تموم شدن، مدت زمان بیشتری بشه با آب ریختن توش ازش استفاده کرد 😂😂😂

یه پسره برا نامزدش سشوار کادو میگیره... بهش میگه: حدس بزن برات چی گرفتم؟! دختره میگه یه راهنمایی بکن!؟ پسره میگه یه وسیله آرایشی برقیه! دختره میگه برق لبه! 😳 میگن پسره رفته تو غار سرپرستی سه تا بچه خفاش یتیم رو به عهده گرفته 😌😌😅😅😅😅😅

یارو تو خیابون بدو بدو اومد سمتم یقه مو گرفت گفت: مرتیکه با زن من چیکار داری؟ منم هنگ کرده بودم گفتم هیچی به خدا گفت: نمی تونی هم کاری داشته باشی! چون من اصلا زن ندارم!😳😂 بعد یه کم مثل اسب خندید و رفت!!😐 بعد میگن تحریم ها هیچ اثری رو مردم نداشته 😕😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

پایان چالش :با کیبورد بنویس من می‌توانم ببین چی پیشنهاد میده خودم : من می‌توانم بگویم که در قدیم برای محافظت در برابر دشمن می‌ساخت یک تشکرم از PBF عزیز بکنم که همیشه برای تستام نظر میده خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ممنونم