10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Katherine انتشار: 3 سال پیش 98 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
هاااعیییی😃باععععی🚶♀️
خلاصه ای از قسمت قبل معشوق زیبایم:
مرینت :ینی اون تمام مدت نفهمید من عاشقشم؟... پلگ راستشو بگو اون عاشق یکی دیگه شده؟ درسته؟.... مرینت:کدومتون این گلو اینجا گذاشته؟؟ 😐مرینت :این نامه از طرف کت نوارهههههههههههههه🤩.... کت:مرینــــــــــــــــــــــــــــــت....مرینت:وای نه مایورا 🤦♀️......کت:وات!؟.......مرینت:اونجور که فک میکنی نیست لوکا... کت:اگه زندگیتو دوست داری همین الان ازینجا برررووووووو بببیییییررررروونننننن😡😡😡😡😡😡😡😡مرینت:کتتتتتت خواهش میکنننمممممم😭😭😭😭😭
ادرین:هع از اولشم نباید به حرف توووو گوش میکردم اون تمام این مدت داشت با اون پسره ی احمقققق لوکا خوش میگذروند اون وق میگی دلش برا من تنگ شده بود!؟؟؟؟؟ اون چیزی که تو ضبط کردی همشششش دروغغغغغ ببووودهههههه😡😡😡،،،،،،پلگ:آ آدرین...،،،،،، ادرین:فعلا میخوام تنها باشم😒😓،،،،،،،، بعد انگشتشو در آوردو گذاشت تو جعبش اگه یادتون باشه گفتم لیدی رفت تا دنبال کت بگرده،،،،،،، لیدی باگ:پس کجاست!؟ امیدوارم به حالت اولش برنگشته باشه 😭،،،،،،، لیدی رو یه پشت بوم وایساده بود که دید رو زمین یه چیزی مثله جعبه معجزه گره،اومد پایین و دید بله درست دیده بعدش حس کرد انگار یه نفر به صورت قایمکه رفت تو کوچه *کوچه شهر منظورم بود نه اون کوچه😑💔* لیدی باگ زیاد اهمیت نداد جعبه رو باز کرد،،،،،، لیدی:پللللگ!!!!؟؟؟؟؟ وااییییییی نهههه،،،،،،،،پلگ:من خواستم براش توضیح بدم ولی اصلا گوش نکرددددد خیلی عصبیو ناراحت بود،،،،،،،، لیدی باگ رفتو یه جای خلوت تغییر شکل داد😞💔،،،،،،،
یه فلش بک کوچیک... ادرین جعبه معجزه گرو گذاشت رو زمین و رفت قایم شد که مطمئن شه لیدی معجزه گرو برداره آدرین :متاسفم پلگ...،،،،،، و بعد رفت سمت خونه مرینت،،،،،، ادرین:سلام خانم دوپنچنگ سلام آقای دوپنچنگ،،، سابین:آ آدرین!؟،،،،، تام:سلاااممم پسرممم،،،،،،، ادرین:ببخشید مرینت خونست؟،،،،،، سابین:آااام اره تو اتاقشه،،،،،،ادری:میتونم ببینمش؟؟،،،،،،، سابین :ارههه حتماااا مرینتتتت مریییننتتت دخترممم،،،،،، آدری :خب شما به کارتون برسید من میرم پیشش،،،،،، سابین :خیل خب باشه،،،،،، وقتی آدرین رفت تو اتاق مرینت دید مری نیست،،،،،،،،، ادری:اون حتی به پدر مادرشم دروغ میگه😒،،،،،، اون تمام عکسای خودشو مرینتو آورده بودو گذاشت رو میزو رفت پایین،،،،،،،،،، آدری:مرینت تو اتاقش نبود،،،،،،،، تام:ینی چی؟ پس کجاس؟؟،،،،،،ادرین: ببخشید من دیگه باید برم روز خوبی داشته باشید،،،،،،، سابین: باشه پسرم توعم همینطور
چند دیقه بعد اینکه آدرین رفت مرینت رسید،،،،،، مری:سلام مامان 😞،،،،،،، سابین :سلام دخترم ندیدمت بری بیرون کی رفتی؟؟،،،،،،،، مرینت :اامم من چیزههه خوبب ارهه وقتی رفتم فک کنم شما تو آشپز خونه بوددیی منو ندیدی اخه میدونیییی منم شمارو ندیدم آرههههه😅،،،،،،، سابین:اهااا باش://،،،، مری :کاری داشتید با من؟،،،،، سابین :نه اخه چن دیقه پیش آدرین اومد اینجا گف میخواد ببینتت رفت تو اتاقت نید تو نیستی رفت،،،،، مرینت :چچچیییییییی اااددرررییییننننن امدددددد رفتتت تو اتاق ممنننننن؟؟؟؟؟؟؟=||||،،،،،،،، بعد سریع دویید رفت تو اتاقش وقتی رسید دید چن تا عکس رو میزه،،،،،،،،،مری :وایسا ببینم عکسای منو کت اینجا چیکار میکنه!؟ من اینجا نزاشت.... ص صب کن... ادرین... کت نوار رر؟؟؟؟؟؟ آدرین کت نواااررههه؟؟؟؟؟؟ نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نهههههههههههه بهممم ببگگییدددد کهه اشتباههههه ممییککننننممممم،،،،،، اشتبا نمیکنی کاملا درست حدس زدی:(
مرینت:م م من نمیتم باور کنم😥😓😠تیکییی تبدیلللمممم کننننننتننن
خونه ادرین:،،،،،،، ناتالی:آدرین!؟ بالاخره برگشتی!؟من....ادرین حرفشو قطع کرد درحالی که داشت میرفت سمت همون اتاقی که قبلا گابریل توش کار میکرد با جدیت تمام گفت:سلام بله خیل خب بریم سرکارمون ناتالی لطفا به شرکت *بگو جلسه رو کنسل نکنن و من برای رفتن به جلسه کاملا آماده هستم،،،،،،،، ناتالی:بله چشم،،،،،،، ناتالی رفتو آدرین لباسشو عوض کرد لباس مجلسی پوشید و دوباره رفت سر همون کامپیوتر مسخره که گابی باهاش کار میکرد😒یهو یه صدایی اومد لیدی باگ پشت پنجره بود درو باز کردو اومد داخل،،،،،،،، لیدی باگ تو اینجا چیکار میکنی واسه چی اومدی اینجا!!؟؟؟،،،،،،، لیدی محکم جعبه معجزه گرو گذاشت رو میزو گفت:آدرین منننن اینننووووو پسسسسسس نننمممیییگگییررررممممم،،،،،،،، ادری:اولا داد نزن دوما من دیگه نه میخوام کت نوار باشم نه میتونم،،،،،،،،، لیدی باگ:گوششش کن من نگهبان معجزه گرام پس من بهت میگم باید کت نوار باشی،،،،،،،، ادرین: توعم گوش کن من نمیخوام کت نوار باشم یکی دیگه رو پیدا کن
حالا لطفا معجزه گر رو بردار و برو،،،،،،، مری:کت.. تو باید... به حرفم گوش... کنی اون جور که فک میکنی نیست لوکا اومده بود خونم که..... ادرین:منو کت صدا نزن بعدشم لوکا!؟ من چمیدونم خونه تو کجا... وایسا ببینم... مرینت!!؟؟،،،،،، لیدی باگ :آره.... من مرینتم....اونجور که دیدی نیست لوکا و کاگامی الان باهمنو عاشق همن وقتی تو رسیدی کاگامی رفت پایین که یه لحظه اب بخوره اونا باهم میومدن پیش من که تنها نباشم :(،،،،،،،ادرین :مرینت. فقط ازینجا برو،،،،،، لیدی :چ چی!؟،،،،،،،، ادرین:گفتمممم همیبنننن الان از خونه من برو میروننننن هرگز دیگه نمیخواممممم ببیننمممتتتتتتتت،،،،،،،،، لیدی:میرم ولی تو باید یه چیزایی رو به یاد بیاری کت... اون روز اول که همو دیدیم من دستو پا چلفتی بازی در آوردم ولی تو کمکم کردی،،،،،،، ادرین:چی داری میگی؟؟؟،،،،،،،،لیدی باگ:همون روزایی که عاشق لیدی باگ بودیو براش گل میآوری بانوی من صداش میکردی،،،،،، ادرین:م متوجه حرفات نمیشم،،،،،،، لیدی:دقیقا روزایی که من بودمو تو در مقابل کل دنیا...،،،،،،، ادرین داشت به یاد میاورد دوزانو افتاد زمینو قلبشو فشار اورد مری این حرفارو زد تا یکم خاطراتشون به یاد بیاره که شاید آدرین ببخشتش...ولی... همه خاطراتشون دوباره از جلو چشم آدرین گذشت حتی اون روز آخر که با اون حرفای لیدی باگ قلبش به درد اومدو همه چیو فراموش کرد،،،،،،، لیدی :ادرینن؟؟؟ ادریینننن؟ حالت خوبه؟؟؟؟ ادرین:ناتاللییییییییی،،،،،، لیدی باگ :باشه من... من میرم ولی بدون هرگز فراموشت نمیکنم پیشی من خداحافظ😓💔،،،،،،،،،لیدی باگ رسید خونه و تغییر شکل داد تا یه مدت تنها کارش این بود که گریه کنه،،،،،،،،مرینت:تیکی میدونی اصن من دیگه نمیتونم اینجا بمونم😭😭😭باید بریممم،،،،،،،، تیکی:کجا بریمم🥺،،،،،،،،،، مرینت :باید ازین شهر نه ازین کشور بریم من نمیتونم جایی باشم که هرجا رو نگا میکنم عکس اون باشه😭😭،،،،،،،،،،،، تیکی:ولی مایورا چییی🥺کت نوار که نیست توعم بری کی میخواد شکستش بده مطمئنا آلیا تنهایی از پسش برنمیاد🥺🥺،،،،،،،،،،، مرینت:بعد اینکه مایورا رو شکست دادم بلافاصله میریم چین شانگهای
(((((دوسال بعد)))))
نادیا شاماک هستم مایورا به دست لیدی باگ شکست خورده دیگه ابر شرور یا سنتی ماستری تو شهر نیست و شهر ما پاریس از دست ابرشرور ها آزاد شده،،،،،،،،، بعد خبر نگارا رفتن سمت لیدی باگ،،،،،،،، سلام آیا بازم قراره ابرشروری حمله کنه مثله دفعه قبل یا آخرین بار بود؟؟؟،،،،،، لیدی:نه شهر دیگه در امانه😊،،،،،،،،،حالا که مایورا شکست خورده دیگه در شهر فعالیت های ابرقهرمانانه انجام نمیدید؟؟،،،،،،،، لیدی:نه دیگه فعالیتی به عنوان لیدی باگ ندارم کارم دیگه تموم شده تو شهر🙂،،،،،،،،، چرا تو این مدت کت نوار دیگه در نجات شهر نقشی نداشت؟ هویتش رو میدونید؟؟؟؟،،،،،،، لیدی:حرفی ندارم،،،،،،، اگه ابرشروری به شهر دوباره حمله کنه باز هم همراه کت نوار شهرو نجات میدید یا ابرقهرمان های دیگه؟؟؟؟،،،،،،،،،،لیدی:احتمالا ابر قهرمان های دیگه،،،،،،،،،آیا کت نوار.... ،،،،،،،، لیدی:ببخشید ببخشید من دیگه باید برممم خیلی ممنونم از حمایتاتون مردم پاریس و همتونو دوست دارم🥰خداحافففظظ،،،،،،،، ادرین داشت از تلویزیون اخبار نگا میکرد و میدونیم که دلش خیلییی برا لیدی تنگ شده بود😁،،،،،،، ادرین:نخیر چرت نگو حتی یه ذره😑😤،،،،،،،، اها پ عمه من بود که هرو ع کاراش میزد که نجات شهر رو ببینه😚،،،،،،،،،، ادرین:خودتم داری میگی فقط برا نجات شهر نگا میکردم،،،،،،،، اره ولی بدست چه کسی مهمه😙اما تو فک کردی هر رو میتونی تو تلویزیون یا توقتی قایمکی دور ع چشم لیدی تبدیل بشیو تو خیابونای پاریس مرینتو ب پایی؟؟ دیر کرد جانم دیر کردی،،،،،،، ادرین:نمیفهمم چی میگی😒،،،،،،، دارم میگم معشوق زیبایت داره ع شهر میره،،،،،،،،،، ادرین:چیییی!!؟؟؟؟ کجااااا!!!؟؟؟؟؟؟،،،،،،، خو داره میره یه جای دیگه کره زمین😐😂ع دست شما🗿،،،،،،،،،، ادرین:اصلا برام اهمیتی نداره،،،،،،، خیل خب باشه ببینم تا کی دووم میاری،،،،،،،،، ادرین:ببین چون راوی هستی چیزی بت نمیگم بگو کجا دااه میره،،،،،،،،،، عهههه نمیگم،،،،،،،، ادرین:خو چی میخوای بت بدم،،،،،،،،، پیشنهاد رشوه میدی؟؟!؟؟؟؟،،،،،،،، ادرین:راویییییییی😑😑،،،،،،،،،اولا یکم عقب تر گفتی اصلا برام اهمیتی نداره دوما شاید خودش نخواد بگم،،،،،،، ادرین:عی بابااااا،،،،،،،،راهنمایی میتونی ع بصت فرندش بپرسی خو دیه برییمممم پیش مرییییی جونننن،،،،،، ادرین :وایسااا کجااااااااا
مرینت داشت وسایلشو جم کرد مری یه چیزی بگم؟،،،،،،،،،، مرینت :بگو دوباره چه دست گلی به آب دادی🙄،،،،،،،،، چن دیقه پیش پیش آدرین بود،،،،،،،،، مری :خو باشه خبر ماشالا اونجا نباشی کجا باشی🙄،،،،،،،، عع توعمممم، کنجکاو بود بدونه کجا میخوای بری خیلی زیادم کنجکاو بود،،،،،،،،، مرینت :اولا اون کنجکاوی نیست فوضولی دوما از کجا میدونی من میخوام برم؟؟ سوما تو که بش نگفتی میخوام برم شانگهای؟؟؟؟؟؟،،،،،،، امممم خب من نگفتم ولی شاید آلیا بش بگه😗،،،،،،،،، مرینت :ای وایییییی الان فک میکنه که من به آلیا گفتم که بهش بگه بعد با خودش میگه عهههه شاید اونم دلش برام تنگ شده درصورتی که اصلنم اینجوری نیس من حتی یه لحظه هم نمیخوام ببینمش،،،،،،،، امم اهاااا خیل خب قشنگ فهمیدم چی میخوای بگی🤔 توعم دلت براش تنگ شدهههه😃،،،،،،، مرینت :چییی داری میگییی نخخیییررممم اصلاااااا وای چقد تو زر میزنی بالاخره از اینجا میرم از دست توووو یکی راحت میشم😌،،،،،،،،،، اختیار داری عزیزم فک کردی میزارم تنها بری؟؟؟ تو اون شهر به اون گوندگی؟؟؟؟،،،،،،،،، مرینت :نگو که توعم میای...،،،،،،،، دقیقاااااا تازهه اولشههههه توراه میخوام سفره دلمو برات باز کنممم😃😃،،،،،،، بدبختی ازین گنده ترم مگه دارییممم😩
اینم اززز پارتتتت هفتممممم💃🏻💃🏻💃🏻میدونم دیر به دیر پارت میزارمممم ولی چاره ای ندارمممم💔💔💔برا شادی روح ادمین جان مادرت یه لایک بکنننن🗿🚶♀️🔪
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی بود
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی