با تشعشع یک ماده بیهوشی حالش ب.د شد چشماش سنگین شد و به میله های سرد قفس تکیه داد و بیهوش شد (زمان به هوش اومدنش اصلا مشخص نیست چون اونجا اصلا مشخص نبوده روزه یا شب و خیلی تاریک بوده اما به دلیل وجود تایمر تقریبا 18 ساعت بعد بیدار شده )(لینک اپاراتم توی عکس بالا هست حتما فالو کنید از ین به بعد اخبار راست به دستتون میرسه این پیج معتبره)(لینک پیج https://www.aparat.com/army_J_HOPE)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
سلام خوبی؟
یه مدت نبودم
ولی خوبه ۴ ۵ تا پارت اومده🥲
ممنون تو خوبی؟
مرسی
خواهش
دکتره و نویسنده هه با دختره چی کار داشتن؟
چون دختره نوسنده خوبی بود
میخواستن ازش س.و استفاده کنن؟ یا ادم خوبه بودن؟ :/
گذینه اول
درود پارت بعد رو میزاری؟ ♥
سلام
اره امروز میزارم
عالی
ممونم
اومد
ممنون الان میخونم
خواهش
عالی بعدی
هق مرسی باشه امروز میزارم
پارت بعد لطفا داستانت عالیه
ممنون باشه فردا میزارم
اومدااا
این داستان واقعیه؟
درباره خودته؟
اره
نه دختر داییم
دکتره هم دوست همون مرده هست؟
آجی قشنگم خیلی خیلی سختی کشیده:) 💔
اره.... دوستشه
الان شاده
منتشر کن لطفا در مورد داستانمه
چرا واقعیه؟😐😐
چ آدمایی پیدا میشن😏
.........
واقعیه دیگه....
باور نمیکنی از کاربر بچه ممد بپرس
بعدیییی
امروز میزارم