بچه های مدرسه تیرکس1

سلام بچه ها این داستان در مورد همکلاسی هاییسه که با هم چیزای جالب و جدید کشف میکنن با من همراه باشید

سلام من سانام و در مدرسه تیرکس تحصیل میکنم این جا هر چیزی که می‌خوام و دارم یه سالن غذا خوری توپ دوستای باحال سالن ورزش خفن و ی فراش که هر وقت تنهام کمکم‌میکنه خودم و پیدا کنم 💕🐰 می‌خوام خاطرات روز اول مدرسه مو براتون مو به مو تعریف کنم : + سلام اسم من ساناست اسم تو چیه و چند سالته - سلام من هولیم از آشناییتون خوشبختم من ۱۴ سالمه مثل تو کلاس نهمم + درست خوبه - اره بدک نیست + مایلی دوستای جدید پیدا کنیم - چرا که نه پایم 😼

+ احساس میکنم این مدرسه یه چیز خاص داره - چی مثلا + چه می‌دونم از این چیزای جادویی دیگه - منظورت روح و ارواح و ایناست + خب نه ی چیزای رازآلود که ما اولین نفراتی هستیم که باید رازشون و کشف کنیم - شاید تو راست بگی اما چجوری + نمی‌دونم ولی با اتحاد همه چی درست میشه ....! مگه نه؟! - اره خب چرا که نه

- هی سانا اون جا رو نگاه کن اون پسره‌ی ها و چل اسمش الکسه + خب ک چی - میای باهاش دوست بشیم ؟ گوونم ب کمکون احتیاج داره (اون پسره نمیتونست توپ والیبالش و بگیره داشت میرفت) + خب می‌دونی هولی از کمک کردن بدم‌نمیاد بریم تو کارش - بزن بریم +هی الکس کمک‌میخوای ؟ (بدو بدو دنبال توپ) ~ شما کی هستید اصلا - فرض کن فرشتگان نجاتتتتت برای توپ والیبال توووو ~ واقعا یعنی بهم کمک میکنید + اره خب اشکالش چیه ؟ ما تو منطقمون از این چیزا داریم دادش 😎 ~ خب پس عجله کنید دیگه! سانا و هولی و الکس بدو بدو رفتن و توپ و گرفتن

~ یوهوهو فک کنم تونستیم بگیریمش + اره خیلی کیف داد - خیییییییلییییییی بعد سه تایی افتادن روهم روهم -ببینم الکس تو این دور و برا بوفه ای می‌شناسی خیلی گشنمه + اره دقیقا منم ~ خب آره این جا ی بوفه هست که فقط توش جلبک دریایی با نمک رایگان می‌فروشه البته چیزی هم نیستا ! ضررش امتحانی نداره چی ببخشید یعنی امتحانش ضرری نداره اره 😅😅 سانا و هولی با هم زدن زیر خنده

+ عجب جلبک خوشمزه آبیییی - اره خیلی باحالههههه ~ گفتم که ضررش امتحانی نداره (با دهن پر) + الکس قبل از تو داشتم به هولی میگفتم که احساس میکنم این مدرسه یه چیز مخوف داره که ما اولین نفراتی هستیم که به رازشون پی می‌بریم نظر تو چیه ؟ ~ میدونی خب من به این مزخرفات اعتقادی ندارم + اما اگه واقعا واقعیت داشته باشن چی ~ خب اگه واقعا واقعیت داشته باشن باید سرمو بکوبم ب دیوار - وای سانا بس کن نگو کن میترسم 😱😰🤯 + ترس ندارع که هولی اینا چیزایین که ما باید کشفشون کنیم

- ببینم اصلا کی گفته که مای بدبخت باید کشفشون کنیم ؟ ها ~ هولی راست میگه سانا کی گفته آخه + حسم گفته و میگع همون موقعه بود ک یهو جلو راهشون ی اتاق سبز شد وارد اتاق که شدن ی عالمه دستگاه چاپ اون جا بود - هی سانا فکر می‌کنی اینا چین + معلومه دیگه دستگاه چاپن ~» این جا کجاستتتت مگه ما تو مدرسه نیستیم + گوون کنم دارید به حرف من می‌رسید 😼 نترسید بوتغها چ به توانایی‌های خودتون شک نکنید! ما این بازی رو می‌بریم همون جا بود ک‌یهو....