
سلام👋👋👋👋 بریم برای داستان
معرفی..اسم:پارک نیکا سن:19 شما زیباترین دختر جهانین و دختر رئیس جمهور کره اینجوریه که شما مادرتونو از دست دادین و فقط مادر و پدرتون از زیبایتون خبر دارن بخاطر همینم مادرتون موقع مرگش گفت که شما باید همیشه نقاب روی صورتتون باشه چون اگه هرکی ببینتون عاشقتون میشه بزای همین از بچگی نقاب میزنید شخصیت:مهربون.،خوشگل.،
معرفی:اسم:کیم تهیونگ سن:21 شخصیت:جذاب و هات، مهربون ولی مغرور، تهیونگ پسر یکی از ثروتمند ترین شخصیت کرست و پدرش با پدر نیکا دوسته مادر تهیونگ هم داریم هنوز😗🥰
....چشمامو باز کردم و مثل همیشه بلند شدم رفتم کارامو کردم و نقابمو زدم رفتم بیرون و رفتم پایین نیکا:صبح بخیر بابایی پدر ن:صبح بخیر دختر عزیزم رفتم سر میز صبحانه نشستم پدر ن:نیکا امشب یه مهمونی داریم نیکا:بازم؟ پدر ن:نه عزیزماین یکی فرق داره پسر یکی از دوستام قراره از امریکا برگرده و پدرش کفت میخواد یه مهمونی بگیره منم قرار داشتم که امشب یه مهمونی بگیرم برای همین گفتم دوتا مهموتیو باهم بگیریم اما چن اون پسرش برگشته مهمونی اصلی برای اونه نیکا:اها پدر ن:یادت نره نقاب تیکا:بابااا پدر ن:خوب بخور دیگه
تموم شد و شب رسید داشتم خودمو اماده میکردم لباسامو پوشیدم و رفتم جلوی اینه به خودم نگاه کردم نقاب همه چیزمو گرفته اونو هم زدم و رفتم بیرون همه اومده بودن یعنی هرکی تو کره مشهور و ثروتمنده اومده رفتم پایین کسای نزدیک ادای احترام کردن و منم رفتم پیش بابایی خودم اون پیش یه مرد بود رفتم پیشش پدر ن:اه اقای کیم ایشون دخترم هستن اقای کیم:خوشبختم بانو از شما زیاد شنیدم و فکر میکنم دختری بهتر از شما نیست نیکا:نظر لطفتونه پدر ن:اا راستی سرتون کجاست اقای کیم:اون همین جاهاست گوشیش رنگ خورد رفت جواب بده پدر ن:اها باشه اقای کیم:خوب بهتره نیکا و تهیونگ رو باهم اشنا ؟؟موافقین پدر ن:حتما اقای کیم:بزار ببینم کی پیداش میشه
بعد چند دقیقه سر و کله ی پسرش پیدا شد بعد سلام احوال پرسی و معرفی....پدر ن:تهیونگ جان تهیونگ:بله پدر ن:من و پدرت کار داریم یکم اگه امکانش هست از نیکا باشی تا کارمون تموم شه تهیونگ:حتما ..اونا رفتن و تهیونگ و نیکا هم نشستن یه جا تهیونگ به نیکا یه مگاه انداخت نیکا هم سرش پایین بود تهیونگ:خانم پارک نیکا:اگه میشه با من رسمی صحبت نکنید تهیونگ:چشم نیکا:خوب منم باهاتون رسمی حرف نمیزنم تهیونگ:بله نیکا:الان خواستی چیزی بگی؟تهیونگ:اره نیکا:؟؟ تهیونگ:خواستم بگم که..

پایان پارت 1.....بچه ها من تا یه مدت شرط میزارم و اگه ببینم حمایت نمیشه بازم میزارم حالا 1.بگین داستان چطور بود خوب بود که ادامه بدم؟ 2.شرط ها..لایک:10 کامنت:15 بای بای تا پارت بعدی..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدو لطفا بزار
چشممم
عالی بود، من یکی از کسایی که داستانم رو می خونه پروفایل و اسمش مثل تو هست، اسم داستان خیلی قشنگه، خود داستان هم خیلی قشنگه، امید وارم که همیشه همین قدر عالی بنویسی
مرصی زندگیم همون که پروفایلش مثل منه خودمم بهت که گفتم هیچیم منتشر نمیشد برای همین اومدم یه اکانت دیگه زدم😍
اجی خودتی؟ داستانت خیلی خیلی قشنگه❤❤❤❤
مرصی عشق اجی
عاجی داستانم به خوبی تو نیست
گللللللللللللل 🤍
دستتتتتتتتتتتت
بیدددددددددددد
عالیییییییییییییی
منو شناختی؟
بلیییی مگه میشه اجی گلمو نشناسممم
پارت بعدی رو بزار لطفا
چشم اجییییی
اجی میدونستی اگر که انگلیسی بنویسی داستانت کم بازدید میخوره
نه😕😕
خوبه گفتی
عالیییییی بود😍😍😍