رمان نوای عشق پارت۲

سلام .اینم از پارت دو🙂

نزدیک بود یه ماشین بهم بخوره وصیتمو خوندم تا یدفه یه نفر منو از پشت گرفت😃 پشتمو نگاه کردم دیدم تهیونگه🤨 تو زهنم:(اعوذ و بالله منن شیطان و رجیمممممممم چقدر من خوش شانسم😁) سویی:س.....لا....م🙂 ته ته :سلام😄 مم...ن....و....ن....ک....م...نو.نجات داد....ی☺️ ته ته:خواهش میکنم😇 رفتم توی یه کوچه که ته ته منو نبینه بعد تا تونستم فرار کردم تا رسیدم خونه زنگ درو زدم😮‍💨 جین هو:کیه سویی: هههه منم هههه(ههههه صدای نفس نفس زدن بندس😐💔) رفتم توی خونه و نشتستم جین هو :چیشده چرا انقدر نفس نفس میزنی🤨 والا....... قضیه رو براش تعریف کردم جین هو : یعنی خود خرشانسی🙄 سویی:😂😂😂

فردا صبح: لا لا لاااااا لا😊 اع اون نوچی سو نیست🤨 سویی:سلامممممممممممم نوچی خوبییییییییییی😁 نوچی سو:سلام سوییییی خانممممممممم😂 سویی:خوبییییییی😂 نوچی:خوبم تو خوبیییییییی😂 سویی:منم خوبممممم😂 خب بیا بریم پیش جین هو☺️ نوچی:مگه جین هو کره س🤨 سویی:ارع🙂 نوچی :اع🤨 دینگ دینگگگگگگگگگ جین هو:کیه اعععععع سلام نوچی سو چه خبر از ژاپن نوچی:سلامممم جین هو خوبه سلام میرسونه😂 سویی:خب بریم تو ☺️ نوچی:راستی اودیشن دادی🤨 سویی :گفت که فردا مشخص میشه😁 جین هو:تازه دو نفر از اعضای بی تی اسم عاشقش شدن کوکی و ته ته😑 نوچی:نگفتم تو اخر با این جونگکوک ازدواج میکنی😁 سویی:اهاییییییییییییی😐 جین هو و نوچی:😂😂😂

جین هو:راستی خبری از کیم یو جونگ و سونگ یوکی ندارید؟🤨 نوچی:نه😐 سویی:والا سونگ یوکی که رفت ناسا چون خیلی ناسا رو دوست داشت🙂 نوچی و جین هو:واوووووو😮 سویی:داشتم میگفتم😑💔 سونگ یوکی هم که رفته ایران😐 (اهان راستی بچه ها تو پارت اول نوشته بودم سویی دو رگه ی کره ای و امریکایی هست اما دو رگه ی کره ای و ایرانی هست😐💔) حالا نمیدونم کی میاد کره ولی میاد😐💔 نوچی:اوکی🙃 فردا صبح: خب باید برم نتیجه رو ببینم خدافظ😊 نوچی و جین هو:خدافظ😊 رسیدم به بیگ هیت😮 اخیش😊 یدقه وایستا🤨 اون تهیونگه😐 حالا بزار جوابمو گرفتم میرم یه شیرینی میگیرم میدم دستش میگم مرسی😐💔 سویی:سلام بنده پارک سویی هستم اومدم ببینم منو تو اودیشن ها قبول کردید یا نه منشی:بزارید ببینم بله شما قبولید من تو ذهنم(یهووووووو هوراااااا) خب دیگه برم خونه😐💔 راستی شیرینی😐

رفتم گرفتم اومدم دیدم ته نیست😐 ولی جیهوپ هست 😊 سویی:سلام جیهوپ خوبی😊 هوپی:سلام تو همون کار اموز جدیده ای🙂 سویی:اره🙃 میشه لطفا اینو بدید به تهیونگ این یه کادوع برای اینکه منو نجات داد🤗 هوپی:بله حتما🙂 سویی:ممنون 😇 هوپی:خواهش🤗 خب هالا میرم خونه😃 که دیدم یه پا اومده جلوم و باعث شد من بخورم زمین اخ اخ بدنم😑 سو مین:فکر کردی میتونی همه رو جذب خودت کنی 😒 پاشدم و بهش گفتم:اولن من هیچوقت تو عمرم این تو نبودم😒 بعدشم تو کی هستی🤨 سو مین:من جونگ سو مین هستم دوست دختر قبلی جونگکوک و دوباره میخوام باهاش رابطه داشته باشم و به تو هیچ ربطی نداره😏😒 سویی:باشه ببینیم تو میبری یا من🤭 سو مین:پس مسابقه میخوای اره بدون که من برندم😒 سویی:باشه خانم😏

امیدوارم خوشت اومده باشه😙