ما هم دیگه رفتیم خونه همون موقع ها بود که خبر رسید کنسرت داریم رفتیم کلی تمرین کردیم و فردا روز کنسرت بود یکم استرس داشتیم اما نه اونقدر همون موقع رفتیم بالای صحنه کلی رقصیدیم و اخر رقص جنی غش کرد و کسی که اول دیدش جیسو بود 😮😮 جیسو داد زد تا خبر بده همه اومدن و جنی رو بردیم بیمارستان یه دو سه روز موند و بعد اومد خونه لیسا: جنی الان حالت چطور بگیر بشین😟 جنی: حالم خوبه بابا.. جیسو: من از اون غش کردنت تو کنسرت خیلی ترسیدم دختر😲😩 جنی: چیزی نشد که همه ایدل ها وقتی خسته میشن غش میکنن رزی: حالا حرف بسته بیا این سیب رو بخور جنی: سیب رو نمیخوام الان بخورم😣 رزی: باشه اگه میخوای مریض بمونی یکم که گذشت اون دختری که منتظر اونا بود ناراحت شد و به خونه رفت جنی: بچه هاااا به اون دختر قول دادیم همدیگه رو ببینیم لیسا: ول کن حالا حالت اینطوریه نمیشه که... رزی: اره بابا ولش کن عزیزم جیسو: ممنونم که شما دوستای مهربونم هستین😜❤ جنی: جیسو این رو داری واقعا میگی؟ 😁💖 جیسو: چرا که نه 💛😘 ما همه گفتیم ماهم ممنونیم🥰😍🥰🥰🥰 خلاصه بعد مدت ها جنی بهتر شد و بیرون میرفتیم باز اون دختر رو دیدیم اومد و با ما کلی حرف زد پدرش و مادرش هم پیشمون بود 🍭🍭 دختر: سلام سلاممم💖 ما گفتیم سلام گلم 💛 دختر: میشه امشب بیاین پیش ما شام؟ ما گفتیم عزیزم ما نمیدونیم شما کسی هستین فقط میدونیم شما بیلینک هستین و ما دوستون داریم😘 دختر: مامان نمیشه؟؟ 😔 مامانش: چرا که نه شما دخترای بیاین خونه ما💖 ما گفتیم باشه و با بادیگاردمون اومدیم خونشون❤❤❤
ببخشید که یکم کم بود رمان💛💛
امیدوارم خوشتون اومده باشه🍭😘
لایک و فالو و کامنت 🥰 یادتون نرهههههه💖
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام👋
دنبالم کنی ممنون میشم💙💜
پس بفالو❤
_______________________
ببخشید💚
اگه میشه پینم کن💗💖
💗💗
🐥🐥