
سلام امیدوارم خوشتون بیاد لطفاً کامنت کنید 🌷💜💜 🌷
سلام من لونا آکایا هستم توی لندن زندگی میکنم دختر پولدارترین آدم شهر پدرم یه هلدینگ و چهار تا کارخونه ماشین سازی داره من 18 سالمه یه خواهر دارم اسمش لیساست اونم 19 سالشه ما توی یه عمارت بزرگ زندگی میکنم من شیک ترین عضو خانواده هستم 😎😌 من تا حالا با کسی رابطه نداشتم اما خیلی ها عاشق منم ولی من بهشون محل نمیزارم من دنبال یه عشق دو طرفه هستم
سلام من جک جونز هستم 18 سالمه توی کالیفرنیا زندگی میکنم پسر یکی از پولدار ترین آدم های شهر هستم پدرم دوتا کارخونه یاقوت و سه تا هلدینگ داره من یه بردار دارم اسمش مایکل هست اونم 20 سالشه و یه خواهر اسمش کارمن هست اونم 17 سالشه ما توی یه عمارت بزرگ زندگی میکنم من دوتا دوست دارم کای و پیتر من تا حالا با کسی رابطه نداشتم اما دختر عموم جنیفر همش بهم میچسبه منم مهلش نمیزارم و دنبال یه عشق دوطرفه هستم
از زبان لونا از خواب بیدار شدم 😪😴 رفتم حموم بعد به لباس آستین دار سفید و آبی با یه شلوار کوتاه آبی با یه کفش اسپرت آبی پوشیدم و رفتم پایین صبحونه خوردم که بابام گفت بیا کارت دارم رفتم دیدم گفت (* لونا:ل *** پدر لونا: پ.ن ) پ. ن : دخترم همینطور که میدونی من این اواخر سرم شلوغه و یه هلدینگ مد با دوست صمیمیم آرتور جونز میشناسیش دیگه؟ ل: بله پدر پ.ن : خوب تو بجای من یه مدتی میری اونجا و همراه پسرش مدیریت میکنی ل: چشم حالا این هلدینگ تون کجاست ؟؟ پ.ن: کالیفرنیا راستی لیسا هم همراه ت میاد ل: چشم پدر و رفتم بیرون رفتم پیش لیسا گفت میریم کالیفرنیا گفتم آره فردا صبح حرکت میکنیم و باهم وسایل مون رو جمع کردیم
صبح بلند شدیم و با جت شخصیمون رفتیم داخل راه همش لیسا خواب بود منم که حوصلم سر رفته بود رفتم تو نت زدم جک جونز عکسش رو دیدم چشاش سبز بود اینقدر قشنگ بود که آدم توش غرق میشد 😍😍😍 اما بگما من عاشقش نشدم و یکم آهنگ گوش دادم تا برسیم از زبان جک پدرم به من و مایکل گفت بیاین کارتون دارم (** جک: ج *** مایکل: م *** پدر جکم: پ.ج ) پ.ج: پسرا امروز دختر دوست صمیمی سباستین آکایا به اینجا میان همراه خواهرش ازتون میخوام مودبانه رفتار کنید ج: چشم پدر م: چشم پدر پ.ج : جک تو به دخترشون هلدینگ رو نشون میدی و اون همراه تو ریاست میکنه ج: چشم پدر پ.ج: میتونید برید
اینقدر کنجکاو شده بودم که اون دختره چه شکلیه که زدم تو نت لونا آکیا یه دختر مو بلوند با چشای آبی آدم غرق چشاش میشد 😍😍 میشه گفت عاشقش شدم که خواهرم اومد تو (*کارمن:ک) ک: بینم چی نگاه میکنی این همون دختره لونا آکایا نیست که میخواد بیاد اینجا ج: چرا خودشه ک: ازش معلومه که خیلی خانومه و گزینه ی مناسبی برای داداش منه نه 😀 ج: این چرت پرتاب چیه که میگی ک: چرت پرت چیه داداش جونم کیه رو گول میزنی از قیافت معلومه که عاشق این دختره شدی ج: لطفاً میشه مسخره بازی رو بزاری کنار😬 ک: باشه عصبانی نشو من میرم که تو هم با خیال راحت نگاه عکس زن داداشم کنی 😝😝 ج: برو بیرون تا نکشتمته کارمن 😠😠 ک:😜😝😝😝😂😂
از زبان لونا (* لیسا : ل.ا) ل: بلند شو لیسا بین رسیدیم ل.ا : باشه بلند شدم رفتیم داخل فرودگاه دیدم یه نفر اومد جلوم گفت سلام منو آقای جونز فرستاده لطفاً همراه من بیایید رفتیم داخل ماشین نشستیم ل.ا: به نظرت جک جونز چه شکلی یه مایکل جونز ها ؟؟ ل: من از کجا بدونم رفتی بین شون😣😒 ل.ا: مردم خواهر دارن ماهم خواهر داریم ل:😑💔 وقتی رسیدیم یه عمارت بزرگ مثل ما خودمون جلومون بود اما خداییش باغش خیلی قشنگ بود 😍 پر از گلای خشبو بود دم در منتظرمون وایساده بودن که آقای جونز اومد جلو و گفت خوش اومدید منم گفتم ممنون و رفتیم داخل که گفتن پسر بزرگم مایکل ل و ل.ا: از دیدنتون خوشحالیم 😊 پسرم جک ل و ل.ا: از دیدنتون خوشحالیم😊 و دخترم کارمن ل و ل.ا: از دیدنتون خوشحالیم😊 از زبان جک ( توی ذهنش)
اون دختره لونا آکایا خیلی زیباست توی نگاه اول عاشقش شدم واقعا اون چشاش آدم رو جذب خودش میکرد 😍😍 از زبان مایکل (توی ذهنش) اون دختره لونا واقعا معرکه بود عاشقش شدم 😍 باید هر چی زودتر مال خودم کنمش و خوشبختانه نقشه هم دارم 😈😈👾👾 ( نویسنده : تفلکی لونا نمیدونه چه بلایی میخواد سرش بیاد😩) از زبان لونا (توی ذهنش) دقت کردم اون دوتا پسر یه جورایی به من نگاه میکردم خیلی میترسم 😧
آنچه خواهید دید : ممنونم ،،، نه چیکار میکنی ولم کن😱😧 ،،، ولش کن😭😖،،،، وای الان اون چیکار کرد 😨،،، تو حالت خوبه،،، متاسفم 😔
امیدوارم خوشتون اومد باشه اگر اشتباه تایپی داشتم ببخشید 😘😘
لطفاً کامنت کنید 💙💝🌼🌼🌼🌻🌻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد داخل برسیه