عشق یک طرفه پارت2

مرسی لایک میکنی

فردا صبح ازخواب بیدار شدم و رفتم صبحانه خوردم و رفتم مدرسه (بعد از یک کلاس زنگ تفریح👈) داشتم با الیا راه میرفتم که یهو گوشیم زنگ خورد جواب دادم دیدم اندره بورژوا هست گفتم سلام خانم اندره گفت سلام مرینت لباست به دستم رسید خیلی عالی بود گفتم مرسی ممنون گفت که مرینت برای شو (امروزشنبه هست) ی دوشنبه باید بیای در جایگاه طراح مد توی شو بشینی گفتم کجا گفت پاریس گفتم چرا که نه چشم حتما گفت خوبه فقط من یکشنبه که میای یک نفرو میفرستم بیاد بیارتت توی عمارتم اونجا قراره بمونی گفتم چشم و قط کردم باورم نمیشد دارم میرم پاریس رفتم و از مدرسه سه روز یعنی یک شنبه و دوشنبه و سه شنبه را غیبت مجاز گرفتم و رفتم خونه به پدر و مادرم گفتم گفتن که مشکلی نداره عزیزم منم رفتم وسایلم را اماده کردم و رفتم تکالیفم را انجام دادم و ناهار خوردم

(دوستان میریم به یکشنبه صبح) از زبان مرینت: بیدار شدم ساعت 9 بلیط داشتم سریع صبحانه خوردم از پدر ومادرم خداحافظی کردم و رفتم فرودگاه پروازمون حرکت کرد و من یکم خوابیدم(6ساعت بعد....) رسیدیم پیاده شدم و یکی از افراد اندره رفتم عمارتشون اندره را دیدم سلام کردم ویک اتاق بهم نشون داد رفتم و وسایلم را گذاشتم اونجا (دوشنبه ساعت3 ظهر) اماده شدم و با اندره رفتیم شو لباس

از زبان آدرین: شو لباس بود دوباره و من با ناتالی رفتم شو لباسو پوشیدم یهو یکی را دیدم که خیلی شبیه مرینت بود اول با خودم گفتم حتما اشتباه میکنم ولی یعو یادم اومد مرینت به مد علاقه داشت خلاصه رفتم جلو و سلام کردم از زبان مرینت: یک پسر اومد جلوم و سلام کرد گفتم سلام گفت اسمت چیع؟ گفتم مرینت کایسن و شما گفت منم ادرین اگرست هستم گفتم مدل پاریس؟ گفت بله شما کجا زندگی میکنی گفتم ژاپن برای شو لباس اومدم اینجا گفت اها از زبان ادرین: داشت بقض گلومو چنگ میزد ولی اگه بهش میگفتم یادش نمیومد خلاصه ازش خداحافظی کردم و از دور شدم و افتادم به گریه(بچه ها کلا ادرین وقتی مرینت اینجوری شد دیگه هیچ وقت نخندیده بود و گریه هم نکرده بود کلا بهش شک وارد شده بود)

برام عجیب بود اخه بعد از 3 سال من گریه کردم رفتم روی استیج و وقتی تمام شد رفتیم با ناتالی خانه از زبان مرینت: پسره عجیب میومد خیلی سوال میپرسید به هر حال با اندره رفتیم خونه..... رفتم توی اتاقم و داشتم باخودم خرف میزدم که یهو خدمتکار عمارت اندره در زد و گفت مرینت خانم گفتم بله گفت یکی باهاتون کار داره گفتم کی؟؟ گفت نمیدونم هر کاری کردم اسمشو نگفت گفتم باشه الان میاماز زبان مرینت: رفتم دم در دیدم اون پسره ادرینه گفتم سلام ادرین اگرست گفت سلام مرینت خانم گفتم کاری داشتی؟ گفت اره گفتم چی؟ گفت...........