5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Nazanin انتشار: 3 سال پیش 436 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
بااینحالمریضمدارمداستانمینویسم....
نجفی:چی شد؟می خندی؟نـــت؟ -وا؟مگه قرار بود بــه؟این چه حرفیه؟ حبیبی بزرگ:دخترم چی شد؟ -هیچی آشنا دراومدیم قاسمی با ترس گفت:یعنی فامیلتونه؟ باخنده گفتم:نه تا اون حد.رئیس بخش بغل دستی مون بود با موافق منم رفیق فابریک بودن.یه چندتا ماموریت مخفی هم باهاش رفتم.اونقدرها که می گید بداخلاق نیست ها موسوی:یعنی شما رو به عنوان معاون قبول کرد؟ با تعجب گفتم:چرا قبول نکنه؟تازه بهم گفت برم تو اتاقم.اجاره هست؟ همه با تعجب از کنارم پراکنده شدن و منم رفتم تواتاقم.یه اتاق تقریبا18 متری بود که با پارتیشن هایی که تا نصف چوب بودن وبقیه شیشه های مات پوشیده شده بود.دکوراسیون ساده ی ام دی اف داشت…وسایلی نداشتم کیفم رو آویزون کردم به جا رختی و آروم نشستم سرجام. آخیش!اینم از این جا…خدا دعا کرده بودم یه آدم خوب باشه دیگه سنگ تموم گذاشتی آدرین رو فرستادی؟دمت گرم خدای خوبم خیلی مخلصیم… غروب موقع برگشتن تو پارکینگ اداره آدرین رو دیدم که می خواد سوار ماشینش بشه. آدرین:می خوای برسونمت؟
-نه ممنون.ماشینم و آوردم
آدرین:باشه مراقب خودت باش.شب بخیر -جناب سرگرد؟ آدرین که داشت می نشست تو ماشینش برگشت طرفم. -فردا صبح می رم واسه ثبت نام.شاید دیر بیام سری تکون داد وگفت:اشکالی نداره -ممنون.شب بخیر لبخندی زد وبا آرامش رانندگی کردو از کنارم رد شد.نفس راحتی کشیدم و سوار ماشین خودم شدم و رفتم خونه. فردا صبح رفتم دانشگاه.خدارو شکر رتبه ام خوب بود و یکم تحویلم گرفتن.بعد از ثبت نام رفتم خرید و یه سری کتاب و وسایل مورد نیاز خریدم و برگشتم خونه.حالا که قراره دیر برم.بمونم بعد ناهار برم.می دونستم این موقع ظهر مارسل خونه نیست.بااین همه خستگی هم حال غذادرست کردن نداشتم.سرراه یه پیتزا گرفتم وامدم خونه با خستگی خوردمش و رفتم توحموم وبعد از یه دوش حسابی حاضرشدم ورفتم سرکار. تا پام رو گذاشتم توسالن باز چیزی رو دیدم که از دیدنش بهم ریختم.بازهمون دختره…باز هم با آدرین … انگار تازه از اتاق آدرین دراومده بود.باهم جلوی در ایستاده بودن و دختره با یه نـز عــه (هرکدومکلمحهارونفهمیدینتوکامنتابگینتابگم..) خاصی با آدرین حرف می زد.
آدرین هم بااخم سرش رو انداخته بود پایین و با انگشت شصت واشاره اش لبـــش رو فشار می داد. از دور چند دقیقه بهشون خیره شدم.بعد سری تکون دادم و جلوی آدرین احترام گذاشتم و خواستم سریع رد شم که آدرین سرش رو بلند کرد و به چشم هام خیره شد.یه غمی تو نگاهش بود که به قلــبم چنگ می زد.
دختره رد نگاه آدرین رو گرفت و به من رسید.با تعجب ابروهاش رو بالا انداخت وگفت:این همون همکارت نیست توتهران؟این جا چی کار می کنه؟ بعد یه نگاهی از بالا بهم انداخت که می خواستم گردنش رو خــد کنم.فکر کرده کیه؟پرنسسه؟ آدرین با اخم غلیظی به دختره نگاه کرد و سری تکون داد.منم بی اعتنا به جفتشون رفتم تو اتاقم. سرم رو بین دست هام گرفته بودم و فشارش می دادم.پس بینشون یه چیـــزی هست که دختره پاش تا این جاهم باز شده.چه با لحن خودمونی هم باهاش حرف می زد.آره دیگه یادم رفته بود خانوم س***و***گ****و****ل***ی***ه آقا آدرینح. حوصله هیچ کاری رو نداشتم.ببین از کی این جاست…فقط لبـــــم رو گاز می گرفتم و قهوه می خوردم
هزاربار به این نتیجه می رسیدم که آدرین دوســــتت نداره و تو براش فقط یه همـــکاری.اما باز دلم رضا نمی داد.دلم می خواست آدرین واسه خودم باشه نه اون دختره اــــی با صدای در اتاقم سرم رو از روی میز بلند کردم.با دیدن آدرین با اکراه بلند شدم و احترام گذاشتم. آدرین:چیزی شده؟ -نه.فقط خسته ام قربان لحن جدی و رسمی من آدرین رو متعجب کرد.اما ترجیح می دادم همینطوری حرف بزنم.دیگه نباید رابطه ها صمیمی تر از این حد بشه…چون من جنبه اش رو ندارم آدرین:ثبت نام کردی؟ -بله آدرین:کی ها کلاس داری؟ -روز های فرد آدرین:تو یه چیزیت هست با صدای نسبتا بلندتری گفتم:گفتم که…چیزیم نیست.فقط خسته ام و سرم درد می کنه قربان آدرین اخمی کرد و گفت:بامن اینطوری حرف نزن… سریع تکون دادم و با پوزخند گفتم:ببخشید آدرین با یه اخم از اتاق رفت بیرون.نگاهش کن!عین خیالش هم نیست…اونوقت من نشستم دارم حرص می خورم.هی مرینت نفهم.واسه کی داری جلز ولز می کنی؟واسه کسی که برات یه کم هم ارزش قائل نیست؟نـــن خودت رو… دوباره شب شد.دوباره آدرین رو تو پارکینگ دیدم اما این بار بی اعتنا بهش رفتم سمت ماشین.اونم یه نیم نگاهی با تعجب بهم انداخت و...........
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
عالیه داستانت ولی چرا بقیشو نمیدی
دیگه نمیخواد ادامه بده داستانشو
چراااا
خب راستش این رمان کپی بود البته اصلیش میراکلسی نبود
ادامش کو پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ادامه نمیده
تورو خدا😭😭بعدی
ادامه نمیده
عالییییی بود من امروز شروع کردم همه پارت های داستانت رو خوندم
بی نظیررررن
بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم
متاسفانه صاحب این اکانت از تستچی رفته
واقعاااا؟
اره
ادامهپارتهاروتوایناکانتممیزارم....
ممنون که اطلاع دادی😘😘
عااااااااااااااااااللللللللللللللیییییییییی بود حرف نداشت تمام پارت های داستانت رو خوندم لطفا بازم پارت بزار🤤✨
توایناکانتممیزارم...
اوکیه👍🏻
دختره لایلاست با توصیفاتت تو پارتای قبل
ناز وعشوه
عالیییییی
پارت بعد
توایناکانتممیزارم...
بفالو
عالی بودددد
پارت بعد لطفااا🥺💕
توایناکانتممیزارم