
........
از زبون مرینت... به کار طراحی مشغول شدم و چون اتاق اماده ای نداشتن فعلا توی اتاق الیا مشغول شدم . الیا کسی بود که تازه باهاش اشنا شدم . دختر خوبی بود . خب یه پرش داریم به فردا که مرینت میره سر کار ..... از فکر مرینت ... وقتی رفتم سرکار داشتم میرفتم توی اتاق کارم که یهو اگرست جلوم ظاهر شد
بهم گفت او ببخشید خانم سوان امروز خیلی خوشتیپ شدید گفتم ممنون شما هم همینطور گفت مرسی خب راستش باید بگم اتاق شما تغییر کرده دنبال من بیاین مرینت..... رفتم دنبالش که دیدم رفت توی اتاق کارش گفت از این به بعد شما اینجا کار میکنید پیش من بعد زیر لب گفت تا مواظب باشم کسی ندزدتت مرینت.... کمی سرخ شدم کمی چیه//
گفتم ممنون اقای اگرست رفتم پشت میز نشتم انگار خودشون همه ی وسیله ها رو اورده بودن شروع کردم به طراحی کردن یه نگاه سنگین رو خودم حس میکردم البته .. اقای اگرست تمام وقت داشت منو نگاه میگرد راستش یکم خجالت می کشیدم
شیفت کاری تمام شد خواستم برم سوار تاکسی بشم که برم به خونه اما یهو اگرست گفت خانم سوان لطفا سوار ماشین من بشین گفتم نه خیلی ممنون و لی انقدر اصرار کرد که سوار شدم . سکوت بدی بینمون بود که اون سکوت رو شکست و گفت خب از اتاق جدیدت خوشت اومد؟ گفتم بله مرسی اقای اگر /هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت میتونی ادرین صدام کنی مرینت منم سرم رو به نشانه ی بله تکون دادم
شیطونه میگه تمومش کنمم .......................... خب دیگه اتفاقی نمی افتع تا فردا
بچه ها قول دادم روزی یه پارت بزارم چون سرم خیلی شلوغه اما ممکنه بیشتر هم بزارم خب میخوام در باره ی داستان بگم که کلا 15 پارته و پارت بعدی خیلی م.ن.ح.ر.ف.ی هستش و.... خودتون میدونید برای پارت بعد از کم شروع میکنیم 10 لایک و 20 کامنت بااای گایز تا پارت بعدی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلم:/♡
۱٠٠ تاییم کنید بک میدم:/♡
اک قبلیم +۲۵٠ بود پاک شد:/♡
پین شم پلیز تنک:/♡
منتظر بعدی هستم
عالییییی زود تر بعدی رو بزار
عالی بود ❤️❤️❤️ بعدی رو زود بزار
لاوت عالیه
تروخدا بیشتر بنویسیم دیگههه🥺
عالییی