........
از زبون مرینت... به کار طراحی مشغول شدم و چون اتاق اماده ای نداشتن فعلا توی اتاق الیا مشغول شدم . الیا کسی بود که تازه باهاش اشنا شدم . دختر خوبی بود . خب یه پرش داریم به فردا که مرینت میره سر کار ..... از فکر مرینت ... وقتی رفتم سرکار داشتم میرفتم توی اتاق کارم که یهو اگرست جلوم ظاهر شد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
سلم:/♡
۱٠٠ تاییم کنید بک میدم:/♡
اک قبلیم +۲۵٠ بود پاک شد:/♡
پین شم پلیز تنک:/♡
منتظر بعدی هستم
عالییییی زود تر بعدی رو بزار
عالی بود ❤️❤️❤️ بعدی رو زود بزار
لاوت عالیه
تروخدا بیشتر بنویسیم دیگههه🥺
عالییی