
خب اینم پارت جدید با تاخیر😂دیگع زیاد حرف نمیزنم.پس.بزن بریممممممم😃😄
میرسیم به حیاط: لیندا و کارمن و چوری و پارلا و سارسیا و دونا و مانترا و رزیتا و رونا داشتن درس کار میکردن.دیانا هم داشت بهشون کمک میکرد.دنیل:شما دخترا ام عجیبینا.کاملیا که از دور اونارو نگاه میکرد گفت:همه ی دخترا این شکلی نیستن.آل(پاتر):لی لی ام اینطوریه.رز از اونور گفت:دخترا باهوش تر از پسران.پارلا:اوهوم.اینو همه ثابت کردن.فرد:اما من قبول ندارم.الان مثلا منو جیم.جزو باهوش ترین افراد مدرسه ایم.اسکور:مثلا خود من.پدرم همیشه میگه من خیلی باهوشم.کاملیا:چرا حرف الکی میزنی یوقت باور میکنن.بابا همیشه به من میگه تو فک میکنی با توعه.اسکور:چی میگی بابا.من باهوش ترم.دیانا:خوبه که همتونم میدونید من از همتون باهوش ترم.کارمن:پس من چیم؟ جیم:راجب چی حرف میزدین؟ دونا:راجب اینکه کی باهوش تره.جیم:این دیگه حرف زدن نمیخواد که.معلومه من.فرد:راس میگه من دیدم خیلی باهوشه.لیندا:از هم تعریف نکنین کی بکنه.سارسیا:هیچکدومتون باهوش نیسین.اگه باهوش بودین تو ریونکلاو بودین.دنیل:بیاین بریم دیگه.مانترا:کجا؟هوگو:فقط یه دیقه تا شروع کلاسا مونده.الان شد 59 ثانیه.رزیتا:خب بریم دیگه.
سر کلاس: امیلیا:اوه اومدی ملفوی؟ مانترا:ببین حوصله تو یکیو ندارما.امیلیا:مگه من دارم؟ کاملیا:تمومش کن بلک. آلبوس(بلک):اووو شجاع شدی.چرا پس تو اسلیترینی.باید تو گریفیندور بودی.چطور جرات میکنی با افراد خاندان فلک اینجوری رفتار کنی.مانترا:اصلا کار سختی نیست.عموکجوری که با حیوون خونگیم رفتار میکنم با شمام رفتار میکنم.امیلیا:یچیزی بهت میگما ملفوی.فرد:تمومش کنین پروفسور داره نگاتون میکنه.دیانا:داشتن دعوا میکردن پروفسور.امیلیا:هوی چی میگی.پروفسور:30 امتیاز از گرفیندور و 60 امتیاز از اسلیترین کم میشه.اسکور:چرا از گریفیندور 30 و از اسلیترین 60 امتیاز مروفسور؟ پروفسور:چون که یکی از افراد گریفیندور داره دعوا میکنه و دو نفراز اسلیترین داره دعوا میکنه.حالا متوجه شدین آقای ملفوی؟ اسکور:کاملا.پروفسورداشت در مورد زمان برگردان حرف میزد: دونا:پروفوسر زمان برگردان چجوری کار میکنه؟ پروفسور:بستگی داره خانم نیکرسون.بر اساس هر زمانی که عقب میرین یک دور بیشتر میچرخونین.آموزش کار با زمان برگردان زیاد به دردتون نمیخوره.رزیتا:برای چی پروفسور؟ پروفسور:استفاده از زمان برگردان ممنوعه.شما حق استفاده از زمان برگردان رو ندارید.دیانا:اما چرا پروفسور.پروفسور:این مبحث توضیح خاصی نداره.مبیریم مبحث بعدی.بعد کلاس:فرد:پروفسور نمیخواست وارد این مبحث بشه.سارسیا:درستع.انگار زیاد مسئله ی خوشایندی براش نبود.رز:این چیزا مربوط به وزارته.پروفسورا زیاد وارد این بحثا نمیشن.امیلیا:خیلی کنجکاو شدم.چوری:راجبش یه جایی خوندم.همه به سمت چوری برگشتن.چوری اضافه کرد:بازی با زمان یه ج،)&رمه.ممکنه بعضیا استفاده ی نادرستی ازش بکنن.برای همین خیلی وقته که ممنوعه.تازگیا یه مرد زمان برگردانی ساخته.آل(پاتر):درسته تو وزارته.اون مردو دستگیر کردن.چوری:دقیقا.اسکور:این قضیه داره مهم میشه.کارمن:احساس میکنم این موضوع زمان برگردان یه دردسر میشه.پارلا:اوه امیدوارم فقط یه حس الکی باشه.چون زمان برگردان نوضوع ساده ای نیست.مانترا:باید در موردش تحقیق کنیم.لیندا:درسته.احساس میکنم یه جای کار میلنگه.رونا:منم حس خوبی به این قضیه ندارم.آلبوس(بلک):باید درموردش تو یه کتابی باشه.دنیل:اگه ممنوعه احتمالا توی بخش ممنوعه کتابخونه راجبش چیزی هست.جیم:درسته.حتما یچیزی میشه پیدا کرد.فرد:آوردن کلید بخش ممنوعه رو بسپرین به من.
کتابخونه: فرد کلیدو نشون دادو گفت:بیاین اینم کلید.امیلیا:خوبه.بدش به من.فرد کلیدو عقب برد.فرد:نه نمیشه.امیلیا کلیدو قاپید و گفت:الان وقت بچه بازی نیست.در بخش ممنوعه رو باز کردن.هرکس به سمت قفسه ای رفت.کتابی دست فردو گاز گرفت.فرد:عاییییی.جیم که کنارش بود زد بهش و گفت:هیسسسس... پیرمرد سرایدار داشت میومد.فانوسو خاموش کردن.و فورا دویدن.موقع دوییدن دنیل به قفسه ای خورد و چند کتاب افتاد.صدای کتابا باعث شد سرایدار جلوتر بیاد.سارسیا:گ*ند زدین.سرایدار:صدای کیه؟کی اینجاس؟ اما بعد چند لحظه که صدایی نیومد سرایدار گفت:احتمالا اون پیوز مسخرست(اگه کتابو خونده باشین میدونین کیه)میدونم چیکارش کنم.و با بد خلقی برگشت و رفت.بچه ها از پشت قفسه ها بیرون رفتن.اسکور داشت کتابا رو از رو زمین جمع میکرد.کتاب توی دستش خیلی خاکی بود.با دستش اونو پاک کرد و خواست بزارش سر جاش.که جمله ای توجهش رو جمع کرد: تاریخچه ی زمان برگردان ها.امیلیا:تو چی گفتی ملفوی؟تاریخچه ی زمان برگردان ها؟ اسکور:آره اینجا نوشته.فرد:چرت و پرت که نمیگی.اسکور:نه بابا بیا نگا کن.فرد فورا کتابو گرفت:نه راست میگه.کاملیا:پس دروغ میگه؟ مانترا:بچه ها.تمومش کنین.کاملیا:خب ببین چی میگه.فرد که داشت ودقه های کتابارو میخوند گفت:ساکت شین.دیانا:چی گفته؟ رز:بده من بخونم.پارلا:لازم نیست. رز:تو چی گفتی؟فرد:زمان برگردان ها ریشه ای قدیمی دارند.اولین زمان برگردان در سال 1701 توسط الکساندرا مارگوس ساخته شد.الکساندرا ثابت کرد که سفر در زمان امکان دارد.بعد از ساخت زمان حا..شیه هایی ساخته شد.مردم میگفتند الکساندرا یک دیو...ونه است که از سنت مانگو فر.ار کرده.حتی بعضی از آنها که زود باور بودند به سنت مانگو رفتند تا اطلاعات بیشتری جمع آوری کنند.اما پس از 7 سال ثابت شد که سفر در زمان حقیقت دارد.و مردی 39 ساله به اسم جوزف پوتن این کار را امتحان کرد.هفته بعد زمانی که زمان برگردان در وزارت خونه بود توسط شخصی ناشناس دزدیده شد.و آن فرد به ساعت قبل برگشت و فردی را به ق*&ت..ل رساند!و از آن زمان اتفاقات بد تری هم رخ داد.به همین دلیل استفاده از زمان برگردان ممنوع شد.(و اینم بگم این توضیحات الکی ان و اینارو از خودم ساختم😂).فرد:پس برای اینه.سرایدار:تو هنوز اینحایی پیوز؟ بچه ها کتابو سر جاش گذاشتن و فر..ار کردن.
دیگه خدایی زیاد نوشتم😂
پایان.نتیجه چالش داریم.
ناظر جون بخدا زحمت کشیدم تودوخدا منتشر کن.خواهش میکنم.التماس میکنم منتشر نن بخدا کلی وقت برا نوشتنش گذاشتم.خواهش میکنم😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی❤❤❤
همشون خفنن
فداتتتتت😍😍😍😚😚😚
عخشمیییی😚😚😚😚😚😚😚😚
تست عالی بود!
لایکیدم!
پینم میکنی؟^^
#حتی_یک_اسلاید_هم_خوانده_نشد
به به خانم بلاخره پارت گذاشت
چالش: همشوننن
آرععع😂😂😂😂😂😂😂
قربونتتتتت بشمممم😍😍😍😚😚😚😚😚
💙💙💙💙