سلام به دوستان از گل بهترم(ارشیدا:تو هم از دست رفتی😑)خب دوستان من امدم با پارت 2(ارشیدا:گل کاشتی😐مانیسا:😐)خب دیگه برید بخونید
از دید مرینت:کاغذ رو پاره کردم و رفتم که یک روز کاملا عادی رو شروع کنم....کم کم همه اومدن و کلاس شروع شد...(پایان کلاس)داشتم برمیگشتم به سمت خونه..(وقتی رسید به خانه..ارشیدا:میشه انقدر تو داستان کات ندی😐من:😅)وقتی تو اتاقم بودم یهو دیدم که گوشیم تکون خورد و وقتی برداشتمش دیدم هشدار اکوما گرفتم....مرینت تو مغزش:ای هاکماث نمیشه یه روز انقدر ادم اکوماتایز نکنی؟تا میایم یه روزی عادی رو شروع کنیم همش هشدار اکوما میگیریم😐😑)مرینت:تیکی اسپاتس ان....تبدیل شدم و رفتم...هوا بارونی بود اون چه بارون شدیدی!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
🌸💫mѧňıs
| 14 ساعت پیش
وی غش میکند*
وی نفس کم میاورد*
وی کلل هر چی بدبختی دارد از خوشحالی میپوکد:|
خب حالا یه سوال فنی
چجوری و از کجا برنامه رو دانلود کنم؟؟
از فروشگاه پلی دیگه 😐👌
فیلترشکنم لازم داره که من ندارم 👌👏😐
داستانت عالیه
راستی اگه میشه تو و آرشیدا بیشتر تو داستان دخالت کنین😸😸😸
آرشیدا اسم خودمه . تا حالا اسمم تو هیچ داستانی نیومده بود 😶😶😐😐
چشم😂
سلام عالی بود ❤
پارت بعدی رو زود بزار .
لطفا داستان منو هم بخون .
ممنان
عالی 😍😘😍😘
ممنوووونممم
سلام داشتانت خوب بود و به داستان منم سر بزن راستی من داستانت رو لایک میکنم