:) P4🖤

بدو بدو در همهمه جماعت رفتم به خیلی ها برخورد کردم اما به راهم ادامه دادم تا اینکه یکی جلومو گرفت_هی کجا میری+اما خیلی مهمه_فکر نکن همینجوری می زارم تاج گزاری شاهزاده رو خراب کنیی+من نمی خوام خرابش کنم اما این خیلی مهمه_به خودم بگو+می خوان شاهزاده رو بکشن_شوخی جالبی بود

_حیف که نمی خوام این روز کسی کش*ته بشه وگرنا می دادم اعدامت کنن+اما جون یونگی در خطره_چطور جرعت می کنی به اسم صداشون کنی! سریع تر از جلوی چشمام دور شو+چشم...

+برو بم*یر اصلا به من چه😒اما غرورم بهم اجازه نداد و رفتم و بغ*لش کردم و بعد کلا تاریک شد...

از زبان یونگی: دیدم ملکه مادر داره با اون دختره ی گستاخ هه سو دعوا می کنه خب اهمیتی ندادم یدفعه سمتم پرید و بغ*لم کرد که یدفعه تیر خورد... یعنی اون جونشو برای من فدا کرده بود. افتاد و زمین غرق مایع در رگ شد(😐😂) شد...

کات!:) پ چهار رو بعد پ سه دقیقا گذاشتم. حمایت؟ 🙂🍻✨