

بغض کرده بودم..... جلوی بغضمو گرفتم . تا اینکه رزی همونو در گوش جیسو هم گفت. دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم😢به سمت پنجره برگشتم تا کسی منو نبینه اشک از چشام اومد پایین . سرم رو رو پنجره ی ماشین گذاشتم و دیگه چیزی نفهمیدم😞وقتی بیدار شدم جلوی در خونمون بودیم. بابام چمدونارو در آورد و به سمت خونه رفت. باخودم گفتم حتما اونا می خوان خونه ما بمونن که بابام چمدونارو در آورد دیگه🤩دوباره لبخند روی لبام شکوفه زد😊🌼 من رفتم پیش لیسا نشستم و سرمو گذاشتم رو شونش. قیافم آروم بود آما مغزم داشت بجای قلبم تاپ تاپ می کرد😅اما بعد از چند دقیقه لیسا بلد شد شاید اون از من خوشش نیومده😭 دیگه تحملم تموم شد😞دوییدم تو اتاق و درو بستم من از بلک پینک عکس رو دیوار اتاقم نداشتم که بهش نگاه کنم ولی ی بار با مامان بزرگم ک رفته بودیم خرید ی گردنبند بلک پینک خریده بودم(مامان بابام نمی دونن). من اونو قایم کرده بودم اما الان در آوردمش و انداختم گردنم. یه تاج هم داشتم ک مثل تاج آلبوم بلک پینک بود(عکسشو شو گذاشتم👆👆) اونم در آوردم و گزاشتم سرم👸👑 بعد هم نشستم رو تختم و زانوی غم بقل گرفتم.شروع کردم ب گریه کردن😭یه قطره اشکم ریخت رو گردنبندم😔یهو در باز شد......
یهو در باز شد..... سرم رو آوردم پایین تا کسی که اومد تو اتاق نبینه گریه کردم😞ی کوچولو سرم رو بالا آوردم تا ببینم کیه که اومده تو اتاقم اون... اون اون جیسو بود😫 الان چیکار کنم؟ جیسو اومد کنارم نشست😟آروم سرم رو بالا آوردم. اون دستشو کشید رو صورتم و اشکمو پاک کرد🤭باورم نمیشد. بقلش کردم اونم بقلم کرد منم سریع از فرست استفاده کردم و بهش گفتم I'm blink (ینی من بلینکم) اونم بهم نگاه کرد و گفت I know.(ینی می دونم) (از این به بعد انگلیسیش رو نمی گم)بهم انگلیسی گفت صدای گریه ی تو رو شنیدم و اومدم از چشات میشه خوند که بلینکی😏❤️ بهش گفتم رزی چی به تو گفت؟ اون به من گفت فکر کنم اون دختره بلینکه. چشام برق زد🤩ولی لیسا چرا به من بی محلی می کرد؟ ...
اما لیسا چرا ب من بی محلی می کرد؟... جیسو به من گفت چه تاج کیوتی داری👑منم لبخند زدمو☺️گردنبندمو نشونش دادم❤️بعدشم بلند شدم رفتم دستشویی و صورتمو شستم. مامانم داشت غذا درست می کرد (ماکارانی بود) بعد من رفتم بهش گفتم غذای برنجی درست کنه چون جیسو غذای برنجی خیلی دوست داره🍙مامانم دوتا غذا درست کرد. من خیلی خوشحال بودم که جیسو با خوردن این غذا خوشحال می شه😊اون خیلی مهربون بود. رفتم پیشش و به انگلیسی گفتم بیا اونم دنبالم اومد رفتیم تو اتاق و نشست پیشم🌺 منم کلی عکس و فیلم از دخترا تو گوشتم داشتم(انقدر که داشت گالریم می ترکید😁) با عکسای جیسو ی کلیپ باسلیقه خودش ساختم(خیلی خوش سلیقست👍😃) بعد هم هنزفری گزاشتیم و آهنگای بلک پینک رو گوش دادیم 💞موقع ناهار هم خیلی از قورمه سبز خوشش اومده بود و دوست داشت بقیه ی غذاهای ایرانی هم امتحان کنه🥰
نهارم خیلی خوشمزه بود😁😂 وقتی نهار رو خوردیم رفتیم توی حیاط⛲️(با دخترا. هر چهار تا شون) اونا داشتن گلارو نگاه می کردن🌺اونجا همه بقل هم بودیم تا اینـــــــــکـــــــــــــــه...... لیسا سرمو ناز کرد👘💃(دیشکری دیشین ماشالا دیشکری دیدین 😅) منم دستمو انداختم پشت لیسا💋یکم گذشتو اونا خسته شدن و رفتم بالا من گفتم اینجا تنها چیکار کنم خواستم برم بالا ک یدفه......... جیسو دستمو گرفت🥺رفیتم رو صندلی های حیاط نشستیم❤️❤️❤️خیلی خوب بود😘جیسو شروع کرد ب خوندن منم شروع کردم به خوندن Love, lo-lo-love, lo-lo-love How you love to hate me........ Negative days, negative nightsBaby, you’re wasting all your time................ آهنگ تموم شد جیسو بهم گفت: You are very talented(ینی تو خیلی با استعدادی🤩) این حرفش امید منو به زندگی زیاد کرد.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)