ماه کامل پارت ۲

بچه ها من یادم رفت توی پارت قبلی مشخصات نگار رو بهتون بدم. خب شما یا بهتره بگم نگار شما ۲۵ ساتونه و دختری زیبا با چشم هایی زیبا به رنگ آبی و موهای قهوه ای رنگ خرمایی دارین پدر شما کره‌ای و مادرتون ایرانی هست به خاطر همین اسم شما رو ایرانی و اسم برادرتون رو بکهیون که کره ای هست انتخاب کردند.

به سارا گفتم:سارا اونجا اون پسره که روی اون میزه نشسته رو ببین.سارا:خب؟من:یکم دقیق نگاه کن ببین قیافش خیلی آشنا نیس؟یکم دقیق تر نگاه کرد گفت چقدر چشاش شبیه تهیونگه😯من:من مطمئنم که تهیونگه اگه من تهیونگ لاورم میگم تهیونگه.سارا:میگم بیا بریم ازش بپرسیم واقعا تهیونگه یا نه؟منم قبول کردم رفتیم سمت پسره که کلاهش رو بیشتر کشید جلوی صورتش.بهش گفتم:سلام.گفت سلام من شمارو میشناسم؟؟گفتم تو منو نمیشناسی ولی من تورو مثل کف دستم میشناسم.

یهو سارا پرید جلو:تو کیم تهیونگی؟منم با سر سوالش رو تایید کردم که یهو پسره بلند شد دستم رو کشید و منو برد سمت دستشویی سارا هم دنبالش دوید اما بهمون نرسید.پسره منو برد توی یکی از دستشویی ها و در رو قفل کرد.در گوشم بهم گفت:از وقتی اومدین توی کافه زیرنظرت راشتم و فهمیدم که چقدر دختر بانمک و کنجکاوی هستی.من:منظور؟ماسکش رو در آورد و گفت:وقتی گفتی تورو مثل کف دستم میشناسم فهمیدم که یه آرمی هستی و تهیونگ لاوری.منم که چهرش رو دیدم داشتم از تعجب میترکیدم ولی جلوی خودم رو گرفتم نشون ندم تعجب کردم

ازم پرسید:اسمت چیه؟ گفتم:نگار😅بعد هم سرم رو آوردم پایین.بعد یه کاغذ از توی جیب شلوارش در آورد و بهم داد.گفت:امشب به این شماره پیام بده.بعد هم رفت.😥من با خودم گفتم حتما چیزی نیس نگار آروم باش دختر درسته تو الان تهیونگ رو دیدی و داری از تعجب میترکی ولی باید خونسرد باشی.

از دستشویی اومدم بیرون که دیدم جولیا،فلیسی و سارا دارن دنبالم میگردن که یهو سارا داد زد گفت:بیاین اینجاس.همه اومدن بعد ازم پرسیدن اون پسره که سدمه ای بهت نزد؟منم خیلی آروم گفتم بچه ها امشب ماه کامله؟سارا:چطو مگه؟من:تو بگو کامله یا نه؟ گفت:آره کامله. منم از خوشحالی بال در آوردم و رفتم بیرون از کافه و سوار دوچرخم شدم.بچه ها اومدن گفتن:کجا میری ما که هنوز چیزی نخوردیم.

منم تمام ماجرا رو براشون گفتم.جولیا:حالا مطمئنی شماره ی خودشه؟ گفتم:خودمم مطمئن نیستم باید برم خونه پروفایلش رو چک کنم چون گوشیم خونس

بچه ها گفتن:ماهم باهات میایم.همه باهم حرکت کردیم و به خونه ی مادربزرگم رسیدیم.وارد خونه شدیم به مادر بزرگم سلام کردیم و رفتیم توی اتاق من.سریع شمارا رو سیو کردم بعد رفتم پروفایلش رو توی واتساپ نگاه کردم.

ولی پروفایلی نبود😢بعد یهو دیدم که اینترنتم روشن نیس😒سریع روشنش کردم و دیدم..............

خب این پارت هم تموم شد راستی لطفا حمایت کنین و حتما کامنت بدین😘

میدونم جای خیلی حساسی کات کردم ولی خب دیگه😅

تا پارت بعدی👋 بای لاوام💓