:/عاشق بی احساس:/2 " p1

دو هفته ای از ازدواجمون گذشته بود من نمیرفتم شرکت فقط برای جلسه هایی که حضورم ضروری بود طراحی هامم تو خونه انجام میدادم از محیط اون شرکت متنفر بودم    شامو گذاشتم و رفتم‌نشستم پای تلویزیون تا شوگا بیاد  نیم ساعت گذشت اما هنوز نیومد منم زیر غذا رو خاموش کردم باز رفتم جلو تلویزیون ساعت و نگا کردم همیشه ساعت ۷.۸ میومد ولی الان ساعت ۱۰ شبه      گوشی رو برداشتم بهش زنگ زدم اما جواب نداد گفتم شاید سرش خیلی شلوغه بلند شدم رفتم ی چیزی بخورم که یهو سرم گیج رفت و افتادم از زبون شوگا  سرم خیلی شلوغ بود دیگه خسته شده بودم ا.ت هم هی زنگ‌میزد منم‌پرونده هارو ورداشتم رفتم

سمت خونه   ساعت ۱۱ بود که  رسیدم خونه کلیدو زدم فقط صدا تلویزیون میومد عجیبه ا.ت نیومد بهم سلام کنه    *من اووومدممم     ا.ت کجایی    رفتم سمت اشپزخونه با صحنه ای که مواجه شدم تمام پرونده ها از دستم افتاد پاهام سست شده بودن    الان ا.ت ییی رو به روم بود که تو خون غرق شده بود   *ا.تتتتتتتتتتت       زنگ زدم امبولانس و رفتم پیشش  *ا.ت قربونت برم چشات  باز کنننن ا.تتتتتتتتتت         امبولانس اومد بردیمش بیمارستان یک ساعتی بود که تو اتاق عمل بود صدای اشنایی اومد که دیدم مامان بابام اومدن  ٪چی شده قربونت برم مننن  *ن...نمیدونم هق .... رفتم خونه تو اشپزخونه غرق خون افتاده بود هق....... ن...  ٪هیشششش اروم باش پسر قشنگم 😭😭اون

هیچیش نمیشه عروس خوشکلم هیچیش نمیشه    *م...مامان ا.ت اگر چیزیش بشه من‌چکار کنم او...اون یبارم تصادف کرده ...بازم خونریزی مغزی کرد..کرده بود اگر ...چیزیش شه چی😭😭 دکتر بالاخره از اتاق عمل اومد بیرون   *چی شدددد؟ حالش خوبه  ؟ $عمل تموم شد ما چندتا ازمایش ازشون گرفتیم دیگه باید ببینم بعد از بهوش اومدن حالشون خوب میشه یا نه   *م..میتونم ببینمش؟؟  $ یکم دیگه میبرنش بخش اونوقت بله میتونید ببینیدش    خاستم بشینم که با گریه ی نفر سرمو برگردوندم وای خانواده ا.ت از بوسان چطوور اومدننن *مامان   +دخترم چش شده یونگیی؟؟ هااا   *شما چرا اومدید منکه گفتم هر چی شد بتون میگم تازه عملش تموم شد منتظرم

ببرنش بخش  نیم ساعت گذشت بالاخره گذاشتن بریم ببینیمش *قربونت برم نمیخای چشماتو باز کنی؟؟؟ دلم برا چشمات تنگ شده +یونگی   *جانم مامان   +شما باهم دعواتون‌نشد؟؟  *نه چرا باید دعوامون شه     +هیچی    £اخخخخ   *ا.ت بهوش اومدی حالت خوبه    £اخخ سرم خیلی درد میکنه   *باشه باشه تکون نخور الان میگم دکتر بیاد  *خانم‌پرستار ا.ت بهوش اومده  ^الان میگم دکتر بیاد       ÷بلا به دور باشه ا.ت خانم حالتون خوبه؟؟ £س...سرم خیلی درد میکنه   ÷بخاطر ضربس نگران نباشید حالا ما ازتون ازمایش گرفتیم ببینیم دلیل غش کردنتون چیه؟؟ سابقه غش کردن دارید؟؟  +قبلا داشت   ÷چطور اتفاق میوفتاد؟؟   +وقتایی که استرس میگرفت یا عصبی میشد بدنش ضعیف میشد

+وقتایی که استرس میگرفت یا عصبی میشد بدنش ضعیف میشد ÷خب شاید بخاطر همونه ا.ت خانم شما نگران شدید   £ها؟ من الان سرم درد میکنه هیچی نمیفهمم ÷خیلی خب من‌میرم دوباره بهتون‌سر میزنم شما زیاد شلوغ نکنید دورشو تا استراحت کنن   +چشم      *ا.ت خوبی؟؟  £اوهوم