💖عشق شیرین 31💖

اول بالا بالا ها رو بخون😊

از زبان ماری:دنیل گفت:جبران میکنم😊 اومد نزدیکم دستم رو گ‌ر‌ف‌ت گفت:ماری خیلی دوستت دارم❣️مرینت ی لبخند زد و رفت بالا🤕 و بعد دنیل.....«میدونید😁»از زبان مرینت: رفتم بالا دیدم ماریا و آدرین دارن بازی میکنن گفتم: آدرین میونت با بچه ها خوبه ها😁 گفت:من عاشق بچه ها هستم😊 گفتم:مثل من☺️بعد ماریا گفت:مامال من جشنمه گفتم:دخترم الان زوده😕 آدرین گفت:همه آماده بشید می‌خوام ببرمتون ی جای قشنگ😉 گفتم: باشه استاد😊 گفت:بانو تو دانشگاه میگی استاد بدم میاد اینجا دیگه نگو😔گفتم:باشه گربه سیاه☺️آماده شدیم 💟

«🌹عکس اسلاید ماریا، مرینت،ماری، آدرین🌹»از زبان مرینت:دنیل رفت ، ماهم سوار ماشین شدیم ، ی نفر بهم پیام داد «پیام:مرینت ویلی نمی‌دونم چی چی باید از آدرین جدا بشی فهمیدی؟😠»گلوم رو بغض داشت چنگ میزد🥺 آدرین گفت:بانو مرینت وی شده؟ نمیتونستم چیزی بگم گوشی رو دادم بهش از زبان آدرین:پیام رو خوندم ، شماره شماره کلویی بود پیام رو حذف کردم گوشی رو دادم به مرینت گفتم:هیچ کاری نمیتونه بکنه بانو مرینت گفت:چرا این ع‌ش‌ق‌ آنقدر مانع داره😭 گفت:هیچ مانعی دیگه نمیزارم بمونه الان اشک هات رو پاک کن عزیزم❣️ گفت: باشه😊 رفتیم جلوی ی دیوار بزرگ آشنا میومد پیاده شدیدم☺️

ماریا و ماری رفتن بستنی بخورن با آدرین رفتیم سمت دیوار دقت کردم دیدم دیواری که جلوش وایسادیم دیوار عشق هست«نویسنده:این دیوار واقعی هست »به آدرین ی نگاه کردم گفت:اون نوشته رو نگاه کن، به نوشته ای که اشاره کرد نگاه کردم، نوشته بود:«با تمام وجود دوستت دارم بانو مرینت»گفت:برای ی ماه قبل از اومدنت این رو نوشتم🙃 گفتم: آدرین خواهان تو هم کم نیستا بعد به چند تا نوشته اشاره کردم، گفت:من فقط بانوم رو می‌خوام همینو بس😁ماریا و ماری اومدن پیشمون من گرفتم رو دیوار نوشتم:{🌹با عشق شیرینی که برایم درست کردی با مانع دوستت دارم🌹} یک دفعه همه ی خبرنگار ها دورمون جمع شدن😨«نویسنده:میگن معروفیت دردسر داره همینه😂»سوالات خبرنگار ها:خانم ویلیسان مگه خواهر شما فوت نموده بودن؟،آقای آگراست همه میگفتن شما م‌ر‌د‌ی‌د آیا این دروغ بوده؟ ، خانم ویلیسان این بچه کیه؟ «بعد از یک ساعت سوال😂»از زبان مرینت:من مردم و زنده شدم🤕رفتیم تو ماشین گرفتم چند تا مشت به آدرین زدم👊 گفت:آآآآیییییی بانو چیشده؟گفتم:ز‌ه‌ر‌م‌ا‌ر بانو تو مارو آوردی گردش یا برای جواب دادن به سوالات خبرنگار ها؟گفت:خب من چیکار کنم الکی نیست که معروفیت دردسره شما هم که پرنسسی معلومه معروفی دیگه اونم تو پاریس🤕

تموم شد ❤️ واقعا ببخشید که بعضی از پارت ها نیست منتشر نمیشه 5 روزه تو بررسی هست🥺🥺🥺چون پارت خواستی نبود ازش گذاشتم 🥺 امیدوارم تو داستان بعدی اینطوری نشه🥺چالش:ی اسم برای داستان بعدی بگو چون همه فکر های رو کردم فکر اسم رو نکردم چند تا اسم مند نظرم هست= خورشید سرخ ،بی تو نمیتونم ،My lady، I will stay forever