
سلاااممم:/ من اومدم با یه قسمت پر هرج و مرج😁💕 بخونید دیگ حرفی ندارم😅
من_اوه! سلام. _سلام! داری چی میخونی؟ _یه کتاب راجب کوییدیچ. _آها، اگه زیاد کار نداری...امم...میخوام بهت یه چیزی نشون بدم. میشه دنبالم بیای؟ _اوه البته! دنبال الکس رفتم. اون به قسمتی که کتابهای خیلی قدیمی اونجا بود رفت. معمولا هیچ کس به این قسمت نمیومد! بعد چندتا کتابو هل داد کنار مثل یه رمز. همون لحظه وسط کتاب ها باز شد و یه در ظاهر شد. الکس درو باز کرد و گفت_به چی نگاه میکنی بیا دیگه! منم داخلش رفتم. یک راهرو باریک که کنارش یه فضای خالی بود نه سقفی داشت و نه تهش معلوم بود. اطرافم پر از شمع روی هوا بود درست مثل سرسرا.
در انتهای راهرو یک میز و صندلی که روی هوا معلق بودن و چند کتاب که مطمئنم برای الکسه روی میز بود. _واو!!😃 _باحاله نه؟! تو اولین کسی هستی که باهاش درمورد اینجا حرف زدم. خم شدم وبه پایین نگاه کردم که ناگهان پام سرخورد و به پایین پرت شدم. بازمین برخورد کردم. آروم چشامو باز کردم من همونجا بودم درست جلوی الکس!! از جام بلند شدم. _خیلی عجیبه!من...من سالمم!! _میدونم یکم زیادی عجیبه. هر چقدر که از اینجا بیوفتی دوباره جای اولت میای! خودمم هنوز متوجه نشدم چطوری! _اون دره چیه؟ کنار میز و صندلی یه در بود. _خب جالبه که بدونی اون در صاف میره توی قلعه گریفندور. _اینجا خیییلیییی باحالههه!😆😃 واااییی یادم اومد قرار بود معجونو بخوریم. اما خیلی دوست دارم بمونم.
_الکس! من باید برم دیرم شده. _باشه فقط...میشه درمورد اینجا با کسی حرف نزنی؟ _بهت قول میدم! _ممنون. با عجله به سمت دستشویی میرتل گریان رفتم. هری، رون و هرمیون اونجا بودن. هرمیون_اومدی! باید معجون رو تا وقتی هری و رون میرن موی کرب و گویل رو بیارن درست کنیم. من قرار بود شبیه راشل باشم. چون به خونش برگشته بود. خب راستش اول موی کاتلین رو داشتم و میخواستم شبیه اون بشم. خیلی خوشحال بودم که حداقل یه روز کاتلین نیست. امروز وقتی داشتم غذا میخوردم لیدیا بهم گفت اون میمونه که غذا پرید تو گلوم و تا یه ساعت فقط صرفه میکردم. همه چیز خراب شد😐😒 دلم برای تابستون تنگ شده حداقل کاتلین اونجا نیست. میلی سنت بالسترود هم یکی از طرفدارای بزرگ کاتلین بود و با تمام وجود سعی میکرد خودشو به اون نزدیک کنه. اما کاتلین حتی بهش نگاهم نمیکرد.
هرمیون_خب امادس! همین موقه هری و رون هم رسیدن. هری_ما اومدیم! معجونو خوردیم . با عینک راشل همه چیزو تار میدیدم. من_هرمیون بیا دیگه! _من نمیام شما برید. من_نه! من نمیتونم هیچ جارو ببینم و مطمئنم گند میزنیم. _هری و رون بهت کمک میکنن و اصلا عینک رو برندار! رون_خیله خب بیاین بریم. ما به سرسرا رفتیم دراکو دنبال کرب و گویل بود و تا مارو دید به سمتمون اومد. دراکو_شما دوتا کجا بودید؟ راشل! فکر میکردم کریسمس رفتی خونه! _نه خب فکر کردم بهتره بمونم. دراکو به کرب و گویل نگاه کرد و گفت_ بیاین بریم😒 منم پشت سرشون رفتم وقتی وارد سالن شدم. دختری به طرفم اومد و گفت_عه راشل مگه قرار نبود برگردی خونه؟! _نظرم عوض شد! _کاتلین تو اتاقه حتما خوشحال میشه وقتی ببینه تو برگشتی. بعد منو هل داد به طرف اتاق.
میخواستم وارد خوابگاه بشم اما وقتی از لای در دیدم دست کاتلین یه نامه عربده کشه فک کردم بهتره همینجا بمونم. اون دورو برشو نگاه کرد و بعد با ترس نامه رو باز کرد: برات متاسفم همه چیزو خراب کردی با کارات هیچی درست نمیشه. البته نمرات عالیتم به دستمون رسید. مایه شرم ما هستی! ازت یه چیز خواستم که اونم نتونستی انجام بدی. به هیچ دردی نمیخوری!
اقای ویلکینسون درمورد چی صحبت میکرد؟ کاتلین قرار بود چیکار کنه؟! داشت سمت درمیومد سری از اونجا دور شدم و رفتم کنار هری و رون که دراکو براشون حرف میزد. موهای رون داشت قرمز میشد، زخم هری هم معلوم بود. محکم به دست هری ضربه زدم خودشون فهمیدن. هری_ما...ما میریم یکم شیرینی بخوریم و سری به دستشویی میرتل گریان رفتیم. من_خب چی فهمیدین؟ هری_اون نیست! من_هه دیدین گفتم! اصلا بهش میاد نواده اسلیترین باشه؟!😐😑 رون_نه!😐😒 من_هرمیون ما برگشتیم! میرتل_اونجاست😂
رون_بریم ببینیم چی شده! من_هی صبر کن من اول میرم! با دیدن هرمیون جیغ کشیدم. شبیه گربه شده بود. اون به درمانگاه خانم پامفری رفت. خوبه حداقل خانم پامفری سوال پیچمون نمیکنه. به خوابگاه رفتم. متوجه جینی شدم که اصلا حالش خوب نبود. چشمم به دفترچه کنارش افتاد که یکم مشکوک به نظر میرسید.
وقتی همه خوابیدن دفترچه رو برداشتم و به همون جایی که الکس بهم نشون داده بود رفتم. اگه کسی منو ببینه توی دردسر بزرگی میوفتم. گردنبندم با خودم بردم. شاید بهتره بیشتر روش فک کنم. اوه جینی ببخشید!! روی صندلی نشستم تا خواستم دفترو باز کنم یه خانم وارد شد. نفس نفس میزد با عجله به سمتم اومدو گفت_زمان دوباره داره تکرار میشه و من باید چیز مهمی بهت بگم. تا وجود داره میتونی ازش استفاده کنی. وقت زیادی ندارم فقط یه جمله! هر وقت توی دردسر افتادی مارگانا میتونه بهت کمک کنه و بعد از اینجا رفت. من مات و مبهوت به در زل زده بودم. اول رامونا، گردنبند، نواده ی اسلیترین، کاتلین و حالا این خانم. وااییی خدا مغزم داره میترکه. سوالای زیادی دارم.
همون لحظه صدایی اومد به پشت سرم نگاه کردم. گردنبند مادرم بود که از خودش نور میداد و صداهای زیادی ازش بیرون میومد. نزدیک شدم وقتی بهش دست زدم داشتم با سرعت سرسام آوری دور خودم می چرخیدم!! میخواستم چشامو باز کنم اما چرخش نور ها بنفش حالمو بهم زده بود. ناگهان همه چیز متوقف شد و من چشامو باز کردم. داخل یه اتاق بودم. از داخل گهواره گوشه اتاق صدای گریه بچه ای میومد. بهش نزدیک شدم و بعد با صحنه ای روبه رو شدم نمیتونستم باور کنم امکان نداره!!!
انچه خواهید خواند... _تو حالت خوبه! _کارتو بود میدونم همش بخاطر تو بود!! خب این پارتم تموم شد. پارت بعدی رو زود میزارم😉💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دنبالی بدنبال
عالی بود
به تست های منم سر بزن پلیز
لطفا چند بار از پروفایلم دیدن کن
باشه عزیزم
وای لونا جون داستانت چی شد؟ خیلی منتظرم
دوبار تا حالا گذاشتم واقعا ببخشید😢
سلام عزیزم.داستانای من متتشر شده اگه دوس داریبخون😘
واقعا؟
ممنون که گفتی داستاناتو دوست دارم❤
قربونت عزیزم
سلام فضولی نباشه ولی داستان را وارد کردی؟
سلام
اره تونستم دیشب😁
من بعد از مدتی اومدم چک کنم تا ببینم داستانم منتشر شده یانه
اما اصلا تو لیست تستام نیست نمیدونم چرا اما الان که خواستم دوباره بزارم نمیتونم:/
ای بابا باشه در هر صورت
منتظر بودیم ، هستیم و خواهیم بود
ولی خواهشی کاری کن تا دوهفته دیگه بیاد
قبلا گذاشته بودن واقعا الان که دیدم اینطوری شده خیلی اعصابم خورد شد
بازم ببخشید
و ممنون از حمایتت
وای من عاشق داستانت هستم کلی منتظر منتشر شدن بودم نا امید شده بودم به خاطر همین اسم داستانت رو توی داستان های خوب تستچی نیاوردم ببخشید و راستی من الان۳ ساعت هست عضو تستچی شدم و همین الان ۲ پارت از داستان هاگوارتز من رو نوشتم وقتی منتشر شد سر بزن و نظر بده اگه هم دوست داشتی لایک کن من داستانتو لایک کردم بای راستی من دنبالت میکنم تو هم اگه دوست داشتی دنبالم کن ممنون
مرسییی منتظر تستات هستم😉❤❤
به نظرت چقدر طول میکشه تا پارت بعدی داستانت منتشر بشه؟
از زمانی که گفتی مشکل پیش اومده دو هفته گذشته
پارت بعدیو گذاشتم 😔
متاسفانه زمان بررسی خیلی زیاده:/
سلام،وای ببخشید تستتو گم کرده بودم سرم شلوغ بود ...ولی قشنگ بود منتظر بعدیمو ایموجیه که برای میرتل گذاشته واقعا به قیافش میومد...
منم پارت بعدی داستانم اومد
حتمااا میخونم
ممنون بابت نظر❤
دوستان متاسفانه یه مشکلی پیش اومده و ممکنه پارت بعدی یکم دیر بیاد😢
منتظرش هستیم
عالیه بعدی رو بزار
ممنون بابت نظر:)