
سلام من نوتا هستم 😊این اولین تست و داستانی هستش که sher میکنم امیدوارم خوشتون بیاد چالش داره نظرتونو برام بنویسید خوشحال میشم 😜
سلام✋چهره های هر کرکتر اصلی ... شحصیت اصلی دختر ۱۶ ساله به اسم آنتانازیا و فامیلی تایتانا که موهای قرمز و چشمای قرمز داره و موهاشو بالا و دمبه اسبی میبنده و دوست کوچولوی عجیبش ، اسپراگاس که بهش اسپرا میگه که اون هم موهای سفید و چشمای ابی داره و هم کلاسیش که از اون متنفره ﴿البته فعلا😂😜)که اون هم موهای ابی کم رنگ و چشمای عسلی روبه قرمز داره که خیلی هم جذابه برین سراغ داستان ...
دوستان متاسفم 🙏من فراموش کردم داستان از کجا هست😞پس از اول میگم 👈اسپراگاس شهری با ادم های عجیب چه فقیر و چه غنی که البته اونها هم تنها نیستند .》 خون اشام ها موجوداتی شبیه انسان که از خون تغذیه می کنند و دندون های تیز و دراکولایی دارند ، از اسمشون معلومه و نیاز نیست توضیح بدم ماجرای زندگیم از زمانی شروع شد، که ۱۶ساله بودم مثل همه ی دختر های ۱۶ساله صبح بیدار شدم که برم مدرسه روز اول مدرسه بود و داشتم اماده میشدم ، که برم و سال جدیدی رو در مدرسه شروع کنم اما خبر نداشتم ، چه آینده ای در حال است ای وای بر من😥بعد از اماده شدن و صرف صبحانه رفتم درو باز کنم که برم بیرون مامانم گفت :عزیزم موفق باشی گفتم ممنون مامان من رفتم گفت به سلامت ، فاصله ی بین خونه تا مدرسه زیاد نیست بعد از چند دقیقه به مدرسه رسیدم ....
دیدم 👀همه چند نفری دارن باهم حرف میزنن کاملا عادی بودن تا اینکه یه ماشین مدل بالا اومد هر چی دختر و پسر جمع شدن مثل لشگری انبوه به ماشین حمله کردن که روبروی در بود فکر کردم کسی مرده 😀😵رفتم جلو ببینم چی ماجرا 🤔 دیدم از صندلی جلو ماشین یه زن با کت و شلوار و عینک و خیلی رسمی و جدی بود پیاده شد .》
رفت سمت در عقب و درو باز کرد دیدم یه پسر با موهای بهم ریخته ابی کم رنگ و چشمای بنفش و نارنجی و یه چوکر به گردنش (چوکر گردنبند چسبیده به گردن )ویه ابنبات تو دهنش و دوتادندون تیز که از کنار دهنش بیرون زده بود و یه لباس مشکی و یغه باز پیاده شد همه ، میخواستن ازش امضاع و عکس بگیرن راهو باز کرده بودن که رد بشه از یه دختری که کنارم وایساده بود پرسیدم : این کیه ؟ 🤔
یه خنده 😀ازار دهنده و تحقیر امیز زد و گفت : داری میپرسی این کیه ؟ ببینم از کدوم کوه اومدی ها ؟ این پسر جذاب و خوش تیپ و پول داری که میبینی اون پسر یه طراح معروف دکوراسیون هست اسمشم ریکؤ گفتم اوهوم هر چی پسررو میدیدم نمی دونم چی تو این میدیدن که این قدر فنش هستن کتابی که تو دستم بود و باز کردم و از وسط راه رد شدم که برم تو کلاس یکی از پشت دستمو گرفت 🤝.....
گرفت و کشید طرف خودش به خودم اومدم دیدم روبروم همون پسره ریکؤ بهش گفتم ولم کن با حالت ناراحتی ادامه دادم همین الان ولم میکنی یا میرم مدیرو بیارم برات گفت : چی !!، داری میری مواظب باش نچایی بعد هم همه خندیدن منو ول کرد روبروی هم بودیم بعد ریکو گفت : باشه فقط به عنوان یه ادم مهربون خواستم کمکت کنم گفتم ممنون ولی من به کمک نیاز ندارم 😑.....
گفت چرا کمک نیاز داری ، ببین بند کفشت بازه سرمو اوردم پایین دیدم راست میگه یه ابرو دادم بالا و گفتم اوه ممنون که گفتی ولی خودم این کارو بلدم 😏اومدم خم بشم ، اونم خم شد بازومو گرفت و گفت آه نهنهنه من نمیتونم اجازه بدم من برات میبندم ، رومو اونو کردم مثل خون قرمز شده بودم از خجالت 😳😓گفت ابنباتمو بگیر بعد تو گوشم گفت دهنم تمیزه میتونی بخوریش اومد عقب و یه چشمک زد😉بعد همه دخترا جیغ زدن (اگه جای اون دختره بودم همرو با تک تیر انداز میزدم😂😤)
بچه ها یادم رفت 😂😂 نمیدونم ببخشید با گوشی و اینا زیاد اشنا نیستم و اینکه اولین بارمه ببشید 🙏
بگین تو نظر دوست دارین درمورد چی تست بزارم ❤
لطفا کسی که خیلی خوب بلده تست درست کنه بگه چطور یه تست خوب درست کنم ممنون میشم 🙏💞
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
راستی این تست امتحانی بود و نمیخوام ادامش بدم برای اینکه یاد بگیرم بود و من تستچی رو کلا واردش شدم که بتونم ببینم ادمای اهل عارفی چه کسانی هستن فقط همین متاسفم داستانمم اصلا خوب نبود 😕😇
😍😍😇
باسلام خیلی ممنون که نظرتونو اعلام کردین مچکرم سعی میکنم دقت کنم 😊🙏
💚💛💜💙
تست عالی بود 👏👏👏👏👏
برای اینکه یک داستان خوب بنویسم:1. یک موضوع پر طرفدار انتخاب کنی 2. در موردش خوب تحقیق کنی 3. چند دوست همراه که ازت دفاع کنند 4.درست تبلیغ کنی (مثلاً نری بگی بیا داستان یا تست منو انجام بده مثلاً میتونی با یک عالی بود ، قشنگ بود طرف رو جذب تست کنی 5. سعی کن تصویر متفاوت داشته 6. در تست نباید به طرف بگی بیا نظر بده چون بیشتر لج میکنه 7. سعی کنی نه خیلی زیاد باشه و نه خیلی کم که طرف خسته نشه 💙
با همه ی حرفایی که زدی موافقم