
اینم از قسمت دوم نظر فراموشتون نشه 😉 امروز که این قسمت رو میزارم 22 بهمن است ( کپی ممنوع 🚨 ) فقط ببخشید چون که وقت ندارم صحیح غلط گذاشتم /خب بریم سراغ داستان😁
از زبون مرینت : صبح بیدار شدم نور آفتاب مستقیم زد تو چشمم دستم رو گذاشتم جلوی چشمم تونستم بهتر دور و برم رو ببینم دیدم ادرین کنارم روی زمین خوابش برده و دستش تو دستمه حالا یادم اومد ! دیشب توی باغ داشتیم با ادرین ستاره ها رو میدیدیم 💙 که ادرین بهم گفت : مرینت من د*و *س*ت دارم قول بده که هیچوقت از پ*ی*ش*م نری بانوی من گفتم قول میدم و بعدش هم رو ب*و*س*ی*د*ی*م و روی چمن ها خوابیدیم و ستاره ها رو نگاه کردیم که بعدش کم کم خوابمون برد
ادرین رو میخواستم بلند کنم گفتم ادرین .....، ادرین . ادرین داشت تو خواب حرف میزد که : نه ... نه .... ازش دور شو .... نمیزارم نزدیک مرینت شی / داشت کابوس میدید یکم تکون تکونش دادم بعد دیدم یه سطل آب گوشه باغ سریع ریختمش رو ادرین ( بیچاره ادرین 😂 ) ادرین یهو بلند شد گفت چی شده گفتم هیچی نشده سطل آب رو تو دستم دید گفت : تو .... منو خیس کردی ؟ گفتم آره یه دفعه ادرین بلند شد و رفت من دویدم دنبالش دیدم ادرین رفت پشت دیوار دویدم دنبالش تا رسیدم پشت دیوار دیدم ادرین اونجاس و یه سطل آب رو از استخر پر کرده اونو ریخت رو سرم موش آب کشیده شده بودم ادرین از خنده غش کرده بود گفتم ادرین .. خیلیی بدی 😡 بعدش منم نتونستم دوام بارم و منم شروع کردم به خندیدن بعدش ادرین گفت مرینت بیا تبدیل شیم و بریم فرودگاه الان پرواز لوکا میشینه ها گفتم باشه و تبدیل شدیم و رفتیم سمت فرودگاه
وقتی رسیدیم یه جای خلوت تبدیل به خودمون شدیم و رفتیم داخل دیدیم لوکا داره میاد سمتمون گفتم سلام لوکا لوکا هم گفت سلام مرینت / دوباره داشت ق*ل*ب*م تند تند میزد ( ماشالله دل که نیست شهره کل پاریس رو داخلش جا میده 😂😂) ادرین که فهمیده بود سریع بحث رو عوض کرد گفت خب لوکا حالت چطوره گفت خوبم گفت خوبم شما خوبید ادرین گفت آره من گفتم : چیز .. امممم .... خوبم / ادرین دید و من رو برد یه جایی دور از لوکا و گفت داری چیکار میکنی 😠 گفتم خودت داری چیکار میکنی گفت من دارم تو رو از اون دور میکنم و با انگشتش به لوکا اشاره کرد گفتم منم دارم آروم آروم به لوکا میفهمونم که ع*ا*ش*ق*ش نیستم ادرین با لحن سردی گفت باشه و رفت حالا ای به گوشیم پیام میومد دیدم لوکا است بازش کردم زده بود مرینت من د*و*س*ت دارم و کلی پیام مثل این گفت عصری میتی سر قرار دیگر آره ؟ گفتم آره و رفتم کنار ادرین و لوکا
بعد از کلی حرف زدن تصمیم گرفتیم بریم خونمون وقتی لوکا رفت از باغچه کنار فرودگاه یه گل رز کندم و دادم به ادرین ادرین گفت ممنونم مرینت و همو ب*و*س*ی*د*ی*م و رفتیم خونه / 3 ساعت بعد: الان باید میفرتم سر قرارم با لوکا گفتم ادرین دیگر باید برم برج ایفل لوکا اونجاست گفت باشه خداحافظ و رفتم وقتی رسیدم اونجا لوکا اونجا بود و اونجا رو میز چیده بود برای شام
سلام کردیم به هم بعد لوکا رفت و روی صندلی نشست من خجالت میکشیدم برم اما رفتم و نشستم جلو لوکا لوکا گفت اینجا خوبه مرینت گفتم عالیه گفت خودم اینجا رو تزئین کردم بعدش رو به من گفت مرینت من د*و*س*ت دارم / از زبون ادرین : بعد از اینکه مرینت رفت منم تبدیل شدم و رفتم دنبالش و دیدم لوکا مرینت دارن همدیگر رو م*ی*ب*و*س*ن عصبانی شدم و گلی که مرینت بهم داده بود رو زیر پام له کردم
از زبون لوکا: آروم به مرینت نزدیک شدم و ب*و*س*ی*د*م*ش و بعد جلوش زانو زدم و یک حلقه رو بهش نشون دادم روم نمیشد حرفی بزنم مطمئن بودم مرینت خودش منظورم رو فهمیده
از زبون مرینت : قبل از اینکه لوکا من رو ب*ب*و*س*ه فکر کردم یه لحظه ادرین رو دیدم بعدش که حواسم به لوکا پرت شد و دوباره برگشتم بعد 1 دقیقه دیدم هیکسی اونجا نبود بعدش که برگشتم دیدم لوکا جلوم زانو زده .......باورم نمیشد لوکا داشت بهم درخواست میداد کلی فکر کردم بعدش با یکی از دست هام بازوی اون یکی دستم رو گرفتم و سرم رو اونور کردم و گفتم لوکا من رو ببخش من هنوز امادگیش رو ندارم و بعدش دویدم و از اونجا دور شدم
از زبون مایورا ( لایلا ) : خشمی رو احساس میکنم خشمی که از خیانت بوجود اومده اومده پرواز کن اموک زیبای من و به این خشم قدرت بده / از زبون ادرین یه دفعه دیدم یه اموک اومد و رفت داخل گل هرچی سعی کردم باهاش مقابله کنم نشد انگار من رو تحت کنترل خودش داشته باشه بعد یه صدایی توی ذهنم گفت : سلام انتقام جو ....
آنچه در قسمت بعد خواهید دید : از زبون مرینت : باورم نمیشد یکی شرور شده بود و اون ادرین بود !....... اون داشت به لوکا حمله میکرد باید جلوش رو میگرفتم .....وقتی دیدم حال لوکا خوبه خوشحال شدم و ب*غ*ل*ش کردم .....ادرین لطفا من رو ببخش ....... از زبون ادرین : وقتی دیدم مرینت ب*غ*ل*ش کرد سریع سوار ماشین شدم و رفتم خونه ...... مرینت ازم دور شو ......دست هلن رو گرفتم و ب*و*س*ی*د*م*ش ....... داد زدم : پلگ ولم کن من دیگه نمیخوام کت نوار باشم و انگشترم رو در آوردم و پرت کردم تو استخر بزرگ ........ تلفن رو جواب دادم لوکا گفت : سلام ادرین ....... دویدم دنبال مرینت و داد زدم مرینت لطفا برگرد .....پام لیز خورد چون داشت بارون میومد و افتادم رو زمین....... از زبون لوکا : یکی که صورتش رو پوشونده بود اومد و گفت : اگه میخواهی از ادرین انتقام بگیری زنگ بزن به این شماره ....... از زبون لایلا : یه دفعه دیدم یه صدایی تو تاریکی گفت : آفرین برای اولین بار بد نبود اما میتونی با کمک من کاملا ادرین مال تو باشه .......پرسیدم تو کی هستی ....... پارچه ای که صورتش رو پوشونده بود کنار زد و با لبخند گفت : میتونی دنیل صدام کنی
ممنون که خوندید امیدوارم خوشتون اومده باشه قسمت بعد یک قسمت بسیار هیجانی و ع*ا*ش*ق*ا*ن*ه هست لایک فراموش نشه 😉 یه چالش هم داریم که توی نظرات جوابتون رو بگید خب اینم چالش :
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
توجه کن
مایورا فقط میتونه هیولای آنلاین درست کنه
پس نمیتونه آدرین رو شرور کنه
هیولای آموکی
چرا مثلا این تئوری قبلا بوده که حتی ادرین هم سنتی ماستر ( هیولای اموکی ) باشه
عالیییییی😍😍🤩🤩🤩جواب چالش:کت نوار
خیلی ممنون
خب من فکر کردم اخلاقم بیشتر شبیه کت نوار هست ولی شبیه مرینت هم هست
من تقریبا نصف نصف اما چون گفتم قهرمان فقط کت نوار
عالییییییییییییییییییی بود بهترین داستانی بود که توی عمرم خوندم بهترینهههههههههههه محشرههههههههههههه عالییییییییی هر چی بگم کم گفتم 😍 😍 😍
خیلیی ممنون
عالی بود لطفا بعدی را هر چه زودتر بذار 🙏😍😍😍
جواب چالش :شبیه لیدی باگ
ممنون
بعدی 11 روزه که داخل بررسیه قسمت 3 هم 5 روزه که داخل بررسیه
عالیه 😍😍😍
ممنونم
عالییییییییییییییییییییییییییی بود❤️❤️🌺🌺🌺🌺🌺
بعدی رو هم زودتر بزار
جواب چالشت: فکر کنم لیدی باگ
خیلی ممنون
بعدی 10 روزه بررسی
ممنون