از زبان مرینت : تو اتاقم نشسته بودم باور نمیکنم. تو این. مدت حتی عکس لوکا رو از رو صفحه گوشیم بر نداشتم سرمو گذاشتم رو میزم که احساس کردم که دست بچگونه ای رو روی صورتم کذاشت سرمو بالا آوردم که دیدم شارلوت دختر خواهرم گفت خاله داری گریه میکنی گفتم نه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
عالییییییییییییییی
تو 🔫🔫🔫 میکنی ادامه ندی من اومدم داستانت رو میخونم من دیگه کی از من مهم تر آخه بیاد داستانت رو بخونه اصلا هیچکی نخونه چون من میخونم باید ادامه بدی🔫🔫🔫🔫🔫🔫🔫
این فقط جهت شوخی😂😂😂😂😂😂😂😂😂
فعلا که دارم ادامه میدم این برای قبلا که یه سو تفاهم بین من و یکی از دوستان پیش اومده بود
آفرین😎😎😎
جالب داره میشه🤩
عالی بود اجی عیدت مبارک
عالی😍
ممنون
عیدت مبارک😁
عید شما هم مبارک
🙂❤
عالییییی
مرسی
عالی بود💙💜
ممنون
خواهش میکنم به حرف دیگران گوش نکن تو فوقلوده قشنگ مینویسی🤩🤩💖💖
مرسی نظر لطفته
عالییی بودددد حتما ادامه بده به حرف دیگران گوش نکن
مرسی باشه عزیزم
عالی بود عزیزم منتظر پارت بعدیت هستم به تست جدیدم سر بزن
ممنون عزیزم چشم