4 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🌻민윤나🌻 انتشار: 3 سال پیش 202 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام کیوتا ببخشید اگه کم ممکنه باشه چون الان نصف شبه پارت بعدی رو زیاد مینویسم🥺💜
های اینم پارت ۲ امیدوارم دوس داشته باشید🥺💜💦
-جونکوکککک +ودف تو منو میشناسی؟؟؟ -آره میشناسم جیغغغغغغغغغغغ +سیس صداتو بیار پایین الان به خاک میرم -اینجا جز منو شما کسی نیست حالا هم بهتره بری وگرنه مدیر بیاد شمارو اینجا با من ببینه بیشتر تنبیه میشم +آه اوکی.....اونجا یه عالمه خبر نگار ریخته بهتر نیست اجازه بدی من اینجا قایم شم؟ -بله راحت باشید +چقد رسمی،راحت باش -باشه
+میگم....اسمت چیه؟
-اسم من ا.ت هست
+آها اسم قشنگی داری
-ممنونم
+خب ممنونم من دیگه برم
-خدافظ.....وای من با جونکوک حرف زدم واووووو خدای مننننن😍باورم نمیشه دارم خواب میبینم من با یکی از اعضای بی تی اس حرف زدم چجوری غش نکردم واو ا.ت تو دختر فوق العاده ای هستی بهت افتخار میکنم...
(از زبون بنده):ا.ت دیگه توست خودش نمیگنجید وقتی برگشت خونه همش با خودش حرف میزد و هی میگفت خدای من خدای من خدای مننن تا اینکه بالاخره خسته شد و تصمیم گرفت بره یکم رامیون درست کنه وقتی داشت رامیون درست میکرد یهو آب جوش برگشت ریخت رو دستش و یه جیغ بلند زد)
ا.ت:آآاااااایییییی اوفففففف دستمممم سوختتتتت....به سمت یخچال رفتم و یه پماد سوختگی برداشتم و دستمو باند پیچی کردم یهو خیلی ناگهانی زدم زیر گریه امروز سالگرد فوت پدر مادرم بود ولی من هیچ کاری نکردم رفتم لباسمو پوشیدم با اینکه شب بود ولی به سمت قبرستون راه افتادم و رفتم سر قبرشون(بچه ها دور از جونتوناااا این داستانه)ا.ت:مامان،بابا نمیگین اینجا یه نفر هست که دلش براتون تنگ شده؟😭بلند بلند و هق هق گریه میکردم خیلی دلم براشون تنگ شده بود.....(از زبونکوک)باید از اون دختره درست حسابی تشکر کنم میتونست کلی ازم عکسو امضا بگیره ولی نگرفت دختر خوبی بود.....ایش جونکوک چی میگی واسه خودت هوف
ا.ت:شب بود به سمت خونه حرکت کردم و رسیدم خونه بدون اینکه حتی لباسامو عوض کنم خوابیدم رو تخت و خوابم برد...
صبح از خواب بلند شدم قیافم تو آیینه نگا کردم گرخیدم شبیه لولوی چش قرمز شده بودم اومدم دست و صورتمو شستم و دستمو دوباره پانسمان کردم لباس مدرسه رو پوشیدم و رفتم به سمت در تا برم بیرون صبونه هم نخوردم تقریبا شده بود رسیدم مدرسه وارد کلاس شده بودم خداروشکر هنوز معلم نیومده بود داشتم با گوشیم ور میرفتم تا معلم اومد درسو شروع کردیم واقعا حوصله گوش دادن بهشو نداشتم هر کاری حاضر بودم بکنم الا درس بعد از تموم شدن کلاس کتابامو جمع کردم و به سمت ماری رفتم اون بهترییین دوستمه اون منتظرم بود تا بیام اون مریض شده بود و یه هفته مدرسه نیومده بود انگار افسرده شده بودم اصن کل مدرسه افسرده بودن اون با حوصله ترین دختر مدرسس و خیلی انرژی داره دقیقا مثل خودمه رفتم به سمتش تا بغلش کنم انقد تند و محکم بغلش کردم که نمیتونستیم دیگه تکون بخوریم وقتی اومدم بیرون یکی صدام کرد...
کاتت😂خب لایک و کامنت فراموش نشه کیوتام عاشقتونم لطفا حمایت کنید اک قبلیم پرید🥺اگر خوشتون اومد لایک کنید و کامنت بزارید فالو=فالو😚💜💦
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
افریننننن خیلی خوب مینویسییییی
وای ادمین خیلی این داستانو دوس دازممم
عالی پارت بعد لطفا
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی
پارت بعدددد