
تستچی شخصیش نکن:)💔
دختر اومد جلو و دستاشو باز کرد +دلت برام تنگ نشده؟ _هه توهمی هم شد.....حرفش با رفتن دختر ب اغوشش نصفه موند....ینی این ا٫ت بود؟ همونی ک 3 سال حسرت شنیدن صداشو داشت؟ ولی اونروز..... _ا...ا...ا٫ت!!! ت...ت...زنده..ای ا٫ت از بغل جیمین در اومد +اره اره من مرده بودم...همش نقشه ی عموم وبابام بود ک ت فراموشم کنی بعد بریم خارج و من با پسر عموم ا.ز.د.و.ا.ج کنم.....تا شرکتشون پیشرفت کنه...تا ب پول برسن...تا منو بدبخت کنن وخدشون شاد زندگی کنن :) اوایل فک میکردم میتونم.....ولی نمیشه جیمین خسته شدم....قطره های اشک راه خدشونو پیدا کردن و سرازیر شدن.... +اول مامانم بعدم داداشم دیگ نمیخام توروهم از دست بدم _ا..ا٫ت +هیسس....هیچی نگو.....فقد بغلم کن :)
جیمین کمر ا٫ت رو گرف و جوری ب خدش کوبوند ک فاصله ی این 3 سالو جبران کنه...... _نامردد چطور تونستی اینجوری داغونم کنی هان؟ دلت برام نسوخت؟ میدونی ت این 3 سال چیا ک نکشیدم؟ جایی ک میتونستم بغلت کنم و عطرتو وارد ریه هام بکنم نشسته بودم با یه سنگ قبر حرف میزدم......ا٫ت....دیگ ترکم نکن....دیگ نمیتونم....بدون ت نمیشه.....دیگ تنهام نذار.....طاقت دوریتو دیگ ندارم +هیچوقت تنهات نمیذارم......دیگ ازین ب بعد پیشتم _سری قبلم همینو گفدی :) +ایندفعه فرق دره
+جیمین _جانم +لباسات خیسن _مهم نیس +ینی چی مهم نیس الن سرما میخوری برو خونه اینجوری اینجا نمون _اهوم خیلی خب جیمین دستای ا٫ت رو گرف تا ببرتش اما ا٫ت مانعش شد..... _چرا نمیای؟ +نمیتونم..... _منظورت چیه؟من تازه پیدات کردم ولت نمیکنم +جیمین من از خونه فرار کردم اگ برنگردم بابام و کیو میفهمن _پس میخای بری پیش اون اره +جیمین لطفا اینطوری نکن من ک همچیو بهت گفدم.... _ت اونو دوس نداری پس دلیلیم وجود ندره ک بخای پیشش باشی بحث پوله؟ هرچقدر ک لازم باشه بهشون میدم.....ا٫ت من 3 سال ازت دور بودم الن حتی دو دیقه هم نمیتونم ازت دور شم +جیمین لطفا درکم کن ت دیگ روم فشار نیار قول میدم بازم همو ببینیم....جیمین عصبی دستی توی موهای خیسش کرد و اونارو ب عقب هل داد.... _بازم بیای؟ چجوری؟ دوباره فرار کنی؟ اگ دوباره ازم بگیرنت چی.....اگ دیگ نتونم ببینمت.....تا کی میخای یواشکی بیای دیدنم.....ا٫ت پالتوی قهوه ایشو در اورد و رو شونه های جیمین انداخت و ب.و.س.ه.ی ریزی روی ل.ب هاش زد و دستشو روی صورت جیمین گذاش +نترس اتفافی نمیوفته دوباره میام دیدنت و همچی درس میشه اونقدراهم حساس نیستن ک نذارن از خونه بیام بیرون.....جیمین دست ا٫ت رو ک روی صورتش بود ت دستاش قفل کرد و گردن ا٫ت رو گرف و سرشو نزدیک ل.ب.ا.ش کرد و با اشتیاق ب.و.س.ی.د.ش.و.ن.....3 سال بود ک دلتنگ طمع لب.اش بود.....اروم از ا٫ت فاصله گرفتو پیشونیشو ب پیشونیش چسبوند _قول بده دوباره تنهام نمیذاری و میای دیدنم ب اون ع.و.ض.ی هم نگاهم نمیکنی ا٫ت خندید و اروم گونه ی جیمینو ب.و.س.ی.د +قول جیمین محکم سر ا٫تو ت سینش فرو برد _دوست دارم مراقب خدت باش +منم دوست دارم :).........+ولم میکنی؟ _ن +عههه جیمین _خیلی خب باشه مراقب خدت باشیا +خیلی خب ت هم برو النه ک سرما بخوری.....جیمین با تردید دست ا٫ت رو ول کرد....ترس و نگرانی عجیبی داشت....میخاس بشینه کنار ا٫ت و فقد نگاش کنه.....ولی اون مجبور بود کنار یکی دیگ باشه و تظاهر ب دوس داشتنش بکنه و این خیلی جیمینو عصبی میکرد....
×تموم شد؟ +اره ×هه خوبه الن اون فک میکنه ا٫تو پیدا کرده و ازین ب بعد میتونه پیشش باشه....جراحیتم خیلی خوب شده کامل باورش شد ک ا٫ت تویی....قهقهه ای زد و لیوان قهوشو تا اخر سر کشید ×امروز باید برم ب دیدن ا٫ت ت هم با جیمین قرار بذار...باید دوباره همو ببینین +بله قربان ×فقط حواستو جمع کن اون نباید ب کوچیک ترین چیزی شک کنه +خیالتون راحت باشه قربان نا امیدتون نمیکنم ×افرین....دخترم نان هی من بهت اعتماد دارم میدونم ک کارتو درس انجام میدی پس طبق گفته ی خدت نا امیدم نکن +چشم بهتون اطمینان میدم ک ب کوچیک ترین چیزی هم شک نمیکنه ×خوبه میتونی بری +تعظیم کوتاهی کرد و ازونجا رف ×خب ا٫ت ببینم حالا میخای چیکار کنی ع.ش.ق.ت داره با یکی دیگ ع.ش.ق و حال میکنه و ت هم افتادی ی گوشه و هیچکاری نمیتونی بکنی....... +هاااا چیه ×حالت چطوره دخترم +خوب بودم ولا....تا وقتی ک ت پیدات شد....چیه چی میخای ×یه عکس میذاره روی میز ×اوو ع.ش.ق.ت.و نگا کن بنظر ک خیلی خوشحاله...ا٫ت رو هم میبینی بالاخره بعد از 3 سال بهم رسیدن +گمشو.....ا٫ت با دیدن اون عکسا خون جلو چشماشو گرفته بود و دستاشو طوری مشت کرده بود ک هر لحظه ممکن بود صدای شکستن استخوناش بیاد....اون مرد پوزخندی زد و ب صندلیش تکیه داد ×ببینم حالا میخای چ غ.ل.ط.ی بکنی +دیگ صبرش تموم شده بود بلند و هر چی بود رو شکوند و داد زد +گفتم گمشووووو چرااا ولممم نمیکنییییی چرااا دست از سرممم بررر نمیداریییییی ولمممم کننننننن منووو 3 سال اینجا نگه داشتییی اصن چرااا اونروز نجاتم دادیییییی باید میذاشتییی ب.م.ی.ر.م حالممم ازتتتت بهممم میخورهههه ×هی کسی اونجا نیس بیایین اینو ببرین باز وحشی شد....چند نفر اومدن تا ا٫تو ببرن +ولم کنین....نزدیک من نیایین....دست بمن نزن...ولممم کنننن ولمممم کنننن من دیوونه نیسمممممم منننننن دیوونه نیسممممم ولمممم کنینننننن....هیییی با توام تاوان این کارتو بد رقم پس میدی ×هه میبینیم... ا٫تو بردن و داخل اتاق تاریکی رهاش کردن و درو روش قفل کردن.....درسته ا٫تو بعد اون تصادف اوردن اینجا....تیمارستان!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یا خداااا
پارت بعدییی
امروز میذارم♡
سلام صویتی🍡
من جونجه هستم یک سولوئیست🖤🍨
تازه دبیو کردم 🖤🍨
به فن هام میگن everything/همه چیز🖤🍨
لطفا اوریتینگ من بوشووووو🍭
_________________________
ساری بابت تبلیغ لایک شدی🍡
فالوویی بفالوو:))
ادددددمیننن چرا رویای عجیب رو ادامش نمزاری؟😐
عالیییییییییییی
تنک❥♡
عالیییی بود 💕🍩بعدی🍡🍫
تنکت:)
امروز میذارم♡