عشق غیر منتظرهp¹

سلاممم خب اومدم رمان بزارم این رمان مال من نیست من خودم خوشم اومد گفتم بزارم تستچی خب زیاد حرف نمیزنم برید بخونید

پارت یک💜 جلو تلویزیون نشسته بود با خودم برنامه روزانمو مورور میکردم من تو کلیسا پیش خواهر آنا بودم پدر و مادرمم از هم جدا شده بودن خیلی وقت پیش و هر دو تا 6 سال قبل مرده بودن . من فقط برادرم جیمینو داشتم ما هر دوتامون از پدرمون صدامونو به ارث برده بودیم. جیمین تو شهر دیگه بود خیلی وقتم بود که باهام تماس نگرفته بود روزهام همینجوری میگذشت 2 روز بعد باهام تماس گرفتن و گفتن جیمبن تصادف کرده بود و به بیناییش آسیب خورده و پیش رو جراحی داره ... اشکام سرازیر شدن جیمین گوشی گرفت تا باهام حرف بزنه جیمین:الو ا\ت ا\ت:جیمین جیمین:(گریه که میکرد دلم خون میسد خواهر بیچارم غیر من کسو نداست )

ادامه بعدی داری میری سر راحت لایک کن

جیمین:ا\ت گوش کن خودت که میدونی من چشام صدمه دیده و نمیتونم ببینم و یه‌ ماه بعد نوبت جراحی دارم ازت خواسته ای دارم ا\ت:خواسته جیمین میدونی که خیلی دوست دارم حتی جونمم بخوای بهت میدم بگو جیمین:خب راستش من قرار بود بیام پیش تو چون ازم دعوت کرده بودن تا توی یه گروهی عضو شم اما حالا نمیتونم با این وضع ا\ت:چرا زود تر نگفتی خب حالا میخوای چیکار کنی ؟ جیمین: ازت میخوام بجای من به گروه ملحق شی تا خودم برگردم میدونم کار سختیه اما باید کمکم کنی خواهش میکنم

(اینجا اضافه میکنم جیمین و ا\ت دوقلو هستن) ا\ت :اما... اما...باشه انجامش میدم جیمین:برات جبران میکنم فقط مدیر برنامه من خبر داره و گیریمورت اونا فردا میان دنبالت گوشیو قطع کردن ا\ت استرش داست ا\ت:نکنه بفهمن وای اسم گروهم نپرسیدم ا\ت چته تو میتونی صداتون شبیه همه کپی همین ناسلامتی هر روز میخونی نترس رفت تا برای فردا آماده شه قیچیو برداشت و شروع به زدن موهای صافش کرد با هر مویی که میزد ناراحت میشد اما برای برادرش حاضر بود هر کاری بکنه موهاشو مدل موهای برادش زد و پارچه طولانی برداشت و به نیم تنه ی بالاییش پیچید دقیقا عین برادرش شده بود

فردا صبح ا\ت:با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم سلام من فیلیکسم لی فیلیکس مدیر برنامه جیمین من پاییم منتظرم تا حاضر شید بیابد. ا\ت:او سلام ببخشید الان میام ا\ت حاضر شد رفت پایین ا\ت : سلام من ا\ت هستم پارک ا\ت فیلیکس :واو واقعا شبیه برادرتون هستین مثل سیبی که از وسط نصف شده بفرمایید سوار شین ا\ت :سوار ماشین شدیم تو راه سکوت ماشینو فرا گرفته بود تصمیم به شکستن سکوت کردم راستی اسمم گروه چی بود ؟؟؟ فیلیکس:مگه جیمین بهتون نگفته ؟ ا\ت : نه یادش رفت منم یادم رفت بپرسم حالا چی بود ؟ فیلیکس:آها BTS ا\ت: BTSSSSS

روزی دو تا پارت میزارم البته اگر شرط ها اجرا بشه بیا بعدی برای شرط پارت بعد

10 لایک💜 10 کامنت💜 10 بازدید💜