
این تک پارتی نوشته ی من نیست تو یه وبلاگ میراکلسی دیدم و خوشم اومد گفتم بزارم 🙃💜 راستی... دستمال کاغذی فراموش نشه... با تشکر😂😐
لیدی باگ : خیلی آروم روی زمین قدم برمیداشتم... همه جا در سکوت ابدی فرو رفته بود... این سکوت رو دوست داشتم... اما... اگه میدونستم این سکوت برای چی بود هیچوقت تا اینجا پیش نمیرفتم... پاهام رو از پشت بوم آویزون کردم... شب بود.... ستاره ها می درخشیدند... و ماه زیباتر از ستاره ها می درخشید... اما این زیبایی ها یه چیزی کم داشت...! آهی کشیدم و روی زمین خوابیدم.... دلم برای برق نگاه سبز نعناییش تنگ شده بود... قبول داشتم که خیلی اذیتش کردم.... مخصوصا اخرین بار... ولی بازم دوست نداشتم کسی غیر از خودم بهش نزدیک بشه.... ! تکونی به خودم دادم و از زمین بلند شدم.... پاهام رو توی شکمم جمع کردم و.... دستام رو روی پاهام قفل کردم.... زیر لب زمزمه کردم: وقتی همه چیز خوب پیش نمیره.... تو رو در آغوشم میگیرم.... از طلوع تا غروب خورشید....
کت نوار : من همینجا کنارت میمونم بانوی من :) به پشت سرم نگاه کردم... چشم های سبزش رو دیدم که زیر نور ماه می درخشید.... لیدی باگ : کت...! کت نوار : دلت برام تنگ شده بود باگابو؟! پوزخندی زدم و گفتم: نه... اصلا! ( خیلی بامزه ای😐) لبخندی زد و مثل خودم کنارم نشست.... کت نوار : احساساتت رو پنهان نکن باگابو.... میدونم دل تنگم شده بودی..! میتونم اینو از چشم های دریاییت بخونم... انگار مسحور شده بودم... اون راست میگفت! من دلتنگ چشم های سبزش شده بودم..! دستش رو دورم حلقه کرد و من رو توی آغوشش کشید... لیدی باگ : کت... من... کت نوار : از هر فرصتی استفاده کن.... نزار فرصت ها از دستت برن... یه وقت به خودت میای و از این کار پشیمون شدی! از تک تک کلمه هایی که میگفت درکی نداشتم! ولی میتونستم گرمای بدنش رو حس کنم.... که بهم آرامش میداد.... چشم هام رو برای مدت کوتاهی بستم... احساس کردم به جای اون گرمای دلنشین... سردی سینه سوزی کنارم بود... چشمام رو باز کردم... کت کنارم نبود....! لیدی باگ : کت...؟ کتتتت کجایی؟... این یه شوخیه؟... باید بگم... شوخی خیلی مسخره ایه!!! کتتت... تمومش کن...! من... من میترسم.... به اطراف نگاه کردم.... همه جا در خلسه فرو رفته بود.... زمان انگار از حرکتش ایستاده بود.... منظورش از فرصت چی بود...؟ ...........
لیدی باگ : چشمام رو باز کردم.... سرم تیر میکشید.... و نمیتونستم حرکتی کنم.... سنگینی یه نفر رو میتونستم روم حس کنم.... اما اینقدر بدنم درد میکرد که قدرت حرکتی رو ازم گرفته بود....! با گیجی به اطرافم نگاه میکردم... همه جا برام مبهم بود... همه چیز داشت تو آتش میسوخت...!! یادم نبود چه اتفاقی افتاده... گرمی چیزی روی سرم حس کردم.... یاد کت نوار افتادم.... حرکتی به خودم دادم و سعی کردم از روی پهلوم بچرخم و صاف بخوابم.... بلند شدم.... کت نوار من رو توی آغوشش نگه داشته بود تا آسیبی بهم نرسه...! سرش خونی بود... ! دستم رو سمت سرش بردم.... با صدای لرزونی گفتم: ک... کت... حال... حالت خوبه؟! تکونی نخورد...! ترس تمام وجودم رو فرا گرفت... ! بلند تر داد زدم... ولی همچنان صدام میلرزید... لیدی باگ : کک.. کتتت.... من... منو نترسون... بلند... شوووو.... نگو... نگو که این ادا ها... واقعیه...من میترسم...کتتتت ! دعا دعا میکردم چشم هاش رو باز کنه.... دوباره چشم های سبزش رو ببینم... دوباره بغلم کنه.... باهام شوخی کنه... نزدیکش شدم.... سرش رو روی پاهام گذاشتم.... به صورتش نگاه کردم... رنگش پریده بود! مثل گچ سفید شده بود..... ! دستش رو گرفتم و بلند داد زدم....
لیدی باگ: کتتتت... اذیتممم نکنن... لطفااا بلنددد شوو... من... من اینجا.... تنهام...! چشم هام رو بستم... تا اشکام روی صورتم خشک بشن... بانیکس: بس کن لیدی باگ! ( این وسط تو اینجا چیکار میکنی؟ 😐) چشم هام رو با شدت زیادی باز کردم... به بانیکس خیره شدم.... لیدی باگ :بانیکس.... تو... تو اینجایی میدونستم.... میدونستم یکی برای کمکمون میاد.... تا به من و کت... کمک کنه..! خب... زود باش بانیکس... باید به کت نوار... کمک کنیم... باید به جایی ببریمش تا زخمش رو.... پانسمان کنه...! بانیکس چیزی نگفت فقط سرش رو انداخت پایین... لیدی باگ: بانیکسسس چی شده..؟! بانیکس : تمومش کن لیدی باگ... میدونم... میدونم برات دردناکه ولی... نمیشه کاریش کرد! لیدی باگ : من نمیفهمم داری از چی حرف میزنی... بدووو باید کمکش کنیم نمیتونم همین جا ولش کنممم! بانیکس : اون... مرده... خودش رو... برات فدا کرد! ابروم هام بالا پرید... برای چند دقیقه بهت زده... سکوت کردم و چیزی نگفتم.... سرم رو پایین انداختم... اشک هام بدون هیچ اجازه ای روی صورتم میریختند...! لیدی باگ : وایستا... یه لحظه... تو تو میتونی از قدرتت استفاده کنی! باید برگردیم به چند دقیقه پیش... تا.. تا کت نوار رو نجات بدیم درست نمیگم بانیکس؟ نزدیکم شد و جلوم زانو زد... دستش رو روی صورتم کشید.... و نگاهش روی کت نوار قفل کرد... بانیکس: متاسفم لیدی باگ... فرصتی رو که... داشتیم از دست دادیم... دیگه با زمان هیچ چیز درست نمیشه.... همیشه یادت باشه.... زمان شکننده است! لیدی باگ : منظورت چیه زمان رو از دست دادیم؟! ها؟! من... من... نمیفهمم...! دستم رو کشید... و من رو توی بغلش قرار داد و من رو محکم به خودش چسبوند...
بانیکس: آروم باش... لیدی باگ آروم باش لطفا...! دستام رو محکم پشت بانیکس میزدم و گریه میکردم... دست از گریه کردن برداشتم... نفسم رو توی سینم حبس کردم.... به بانیکس نگاه کردم... اشکش از روی گونش سر خورد و روی زمین افتاد... لیدی باگ: حدقل... بزار برای بار اخر ببینمش... بانیکس: باشه! فقط سریع... قدم های سستم رو سمت کت نوار برداشتم... جلوش زانو زدم.... کاش زودتر این موضوع رو میفهمیدم.... کاش به حرفش گوش کرده بودم.... کاش فرصت هایی که بهم میداد رو...قدر میدونستم... زیر لب زمزمه کردم: دیر شد پیشی.... ولی تو باز هم بهم فرصت دادی...! از این فرصتی که بهم دادی... به خوبی استفاده میکنم...! صورتم رو بیشتر بهش نزدیک کردم.... لیدی باگ : قول میدم! بلند شدم... دوست نداشتم ازش دل بکنم... بانیکس دستم رو گرفت... بانیکس: زود باش... بدو بدو از اونجا دور میشدیم... احساس کردم کت نوار رو دیدم... دستش رو بالا آورد و تکون داد.... کت نوار : میدونم که به قولت عمل میکنی باگابو...! من همیشه کنارتم... منم قولم یادم نرفته! لبخندی ناگهان روی لبم نشست... مطمئنن بودم.... اون فراموشم نمیکنه... حتی.. حتی اگه کنارم نباشه...!
خب اینم از این😁💜 به نظرم باید تموم این تک پارتی هارو جمع کنیم بریم به لیدی خانم نشون بدیم تا انقد دل پیشی رو نشکونه😐🥺❤ تا نتیجه بروو چالش 😁🐇
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تو این وضعیت میخندید من دارم عررر میزنم
با اینکه احساسی بود ولی اصلا یکدونه دستمال هم برنداشتم 😐😂
ج چ : هوفففففف ......بسم الله اماده باش
۱- بدترین عادت
۲- عینکی هستی 😏
۳-بدترین خاطره ی خجالت آور که ماه ها از یاد همه نرفت
خدایا نجاتم بده😔😂😂
1: امم... همه میگن خیلی کنه هستم 😔😂 یعنی تا نفهمم موضوع چیه ول کنتون نیستم😐😂
2: نه بابا عینک کجا بود😂💔
3: سر منقل کباب وایستاده بودم یکدفعه آدامسم افتاد تو منقل کنار کباب ها کباب شد😐😂💔
وای خدا ۵ساعت داشتم میخندیدم😂😂😂😂😂😂
خفه شدم از خنده😂😂😂😂
عالی بود
______________
1. کت نوار یا آدرین یا لیدی باگ یا مرینت؟ (چهار راه سخت!) (خودم که بین لیدی باگ و کت نوار گیر افتادم!😂)
2. به جز اسم خودت چه اسم دیگه ای رو بیشتر از تمام اسم ها در جهان دوست داری؟! (بسم الله!)
3. چرا عکس پروفایلت رو هفته ای یک بار عوض میکنی؟! آخه من بدبخت چجوری پیدات کنم؟!
مرسی♥
1_ چه اسون😐😂 البته کت نوار 😂💚
2_خب اسم...الیزابت یا الکس یا هرماینی 😂🧡
3_ امم.. خودم هم نمیدونم 😂😂 برای تنوع 😐😂
😂💚 حالا من مثلا خواستم سوالات چالش برانگیزی طرح کنم😂😂😂😂
😂👌🏼
من باید طراح سوالات تیزهوشان بشم!😂
نه نه تیزهوشان زیاد خوب نیست😂😐
باید به فکر کنکور باشی! 😂😐❤
اها راست میگی😂😂
😂✌🏼💜
راستی برلیان جان عیدت مبارک🙂💜
انشاالله بهترین سالت باشه☺💙
ممنونم عزیزدلم عید شما هم مبارک بهترین ها رو براتون ارزومندم😘
قربونت 😘💜
عه خدا نکنه دورت بگردم😇
😂🌻
ج چ:بدترین سوتی؟
مامانت یا بابات؟😂
خواهر داری یا برادر؟
1: تو مدرسه به جای اینکه بگم ثمین ***هستم گفتم شمین **** هستم😐😂
2: فرقی ندره😁😂
3: خواهر
😂😂💜💜
عالی بود🥺
واقعا باید اینارو نشون لیدی باگ بدیم یکم دلش برای کت بسوزه😬💔🥲
مرسی🙃💜
اره دقیقا 🤧😂😂
😬😂
عالیی بودد♥🤍
مرسیی 💜
خب از اونجایی که جنبه خوندن داستان غم انگیز ندارم و تا چند وقت حالم بد میشه ترجیح میدم نخونمش😁😂❤🙌🏻
راستی عیدت مبارکـ نفس❤❤❤❤❤❤💓💫
امیدوارم سال پیش رو پر از اتفاقات خوب و شیرین تر از عسل برات باشه😊❤❤❤❤💓💞
😂💜👌🏼
عیددد تو همم مبارک 😃🍓
همچنین گلم بهترین سال ممکن برات باشه😁🌸
ممنون نفس❤❤💞🙌🏻
عالیییییییی
چه هدیه ای که آشنا هات بتونن برات فراهم کنن رو دوست داری ؟
میدونی احساس می کنم کت در هر دو حالتش فقط زیر بارون میتونه دل لیدی رو در هر دو حالت ببره اخر قسمت اخر جوری بود من نمیدونستم کریه کنم یا بخندم
مرسیی💜
اممم.... کتاب 😁❤
دقیقا🤧😂
💙❤
خوب خوب خوب توهم به جمع ت.ف.ن.گ. به دستان رسیدی کت من چه گناهی کرده که انقدر م.ی.ک.ش.ی.ش. مرضیه هم د.ی.و.ا.ن.ه ام کرده با اون تک پارتیش هر روز میبینم گریه ام میگیره...
ممنون
اره واقعا
ج چ : درس مورد علاقت؟
کدوم کشور؟
چپ دستی یا راست؟
1: ریاضی ( علوم هم هست ولی اول ریاضی)
2: المان💖
3: راست💗
عالیی بود 🤧🤧
ممنون💜