❤️ پارت 29: تولدت مبارک❤️
(یه هفته بعد...چت میچا و جانگکوک) + پس میام. - میای اینجا؟ + آره دیگه. - مگه الان کمپانی نیستی؟ + نه امروز مرخصی دارم. یکی دو ساعت دیگه میرسم. - باشه... بلند شدم و رفتم تو هال. آقای وانگ رو مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد. - آقای وانگ. * بله؟ - جانگکوک گفته تا یک دو ساعت دیگه میاد اینجا. * عه چرا؟ - میگه نتیجه هارو امروز میدن و باید بیاد که نشونم بده. * آخه فکر نکنم بتونه بیاد. تولدشم که هست دیگه باید... - تولدشه؟! * آره دیگه 1 سپتامبره. - پس چرا نمیدونستم؟ چیکار کنم حالا؟... * نگران نباش میتونی بری یه چیز واسش بگیری. - باشه ممنون. از پایه بودن آقای وانگ خیلی خوشم میومد. از اون پیرمردایی نبود که کلا خشکن و نمیشه جلوشون ذوق کرد...
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
عععععععععععععععععااااااااااااااااااااااااااااالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
پارت بعدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
ولی در کل عالییییییییییییییییییی بودددددددددددددددددددددد پارت بعدی پلیز 💜🖤
آخ آجی کل تستچی رو زیر و رو کردم تا این داستان رو پیدا کنم
فالویی بفالو
باش
موفق باشی
عیدتم مبارک🥺💪
مرسیی عید توعم مبارک♥️
میدونم که توام با یه کامنت چقد انرژی میگیری:)
عالیه
موفق باشی
💜💫