
پارت یک و معرفی را اگر نخوندی برو بخون
که یهو دوستان این داستان از این جا تمام شد. یهو دیدم ادری بورژوا گفت اومدی مرینت خب حالا میتوانیم بریم 😉گفتم بله 😅 و راه افتادیم «دوستان میریم به7 ساعت جلو یعنی وقتی که رسیدند نیویورک» از زبان مرینت به اندره گفتم ببخشید یه سوال گفت بپرس گفتم ببخشید من کجا باید بخوابم و وسایلم را بزارم ؟ گفت مرینت من به عمارت دارم که من و تو اونجا میریم گفتم بله ممنون❤ گفتم خواهش میکنم عزیزم 💋«بچه ها توی داستان من اندره از خود راضی نیست و رفتارش خوبه😉» و با ماشین رفتیم به عمارت شون وقتی رفتیم یکی به نام مگنس در را باز کرد و گفت او سلام بانوی من و سلام اسمت چیه گفتم مرینت گفت خوشبختم مرینت گفتم منم همین طور مگنس💓 بعد اندره به مگنس گفت که من رابه اتاقم همراهی کنه منم رفتم دنبالش و دیدم وای چه اتاق قشنگی وسایلم را توی اتاق گذاشتم و رفتم بیرون و از اندره پرسیدم که از کی باید شروع کنم گفت که از فردا عزیزم گفتم باشه چشم و ناهار را خوردیم بعد هم من رفتم تو اتاقم را تیکی حرف زدم که مگنس اومد گفت که شام آمادس نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت9 شبه گفتم باشه الان میام😊 بعد رفت منم رفتم شام رو خوردم و اومدم خوابیدم... 😴 خب دوستان فردا صبح از زبان مرینت: رفتم صبحانه خوردم و اندره گفت برو آمادس شو میخوایم بریم شرکت گفتم چشم و رفتم چیز پوشیدم و رفتیم شرکت اونجا هرکی برای خود خودش یه اتاق داشت منم داشتم رفتم تو اتاقم یه یادداشت رو میزم بود خواندمش دیدم نوشته یه لباس زنونه برای اول کار طراحی کن و برام بیارش ام امضا اندره بورژوا گفتم خب باشه و شروع کردم با تبلتی که رو میزم بود به طراحی کردم که دیدم یه تلپورت باز شد دیدم لیدی همراه گفت که مرینت پاریس بهت نیاز داره گفتم باشه و تبدیل شدم و همراهش رفتم
رفتم گفتم سلام گربه جون گفت سلام لیدی باگ 🖐️ گفتم خب اسمم شرور چیه گفت جوینده گر گفتم قدرش چیه؟ گفت میتونه هرچی میخواد از پیدا کنه گفتم میدونی اکوماش کجاست یا نه گفت نه نمیدونم گفتم ببین دوربینش را اون صلاحشه احتمالاقوی آکوماش توی اونه گفت خب پس پنچه ی گربه ای🐾 و زد به دوربینش و آکوماش اومد بیرون و من گرفتمش و با لیدی هورس رفتم دوباره تو دفتر کارم وقتی طراحیم تمام شد رفتم نشونش دادم گفت خیلی خوبه 😉 گفتم ممنون شما لطف دارید 🥰 گفت مرینت تو حالا باید دوتا مت و شلوار طراحی کنی و بدوزی و برام بیاری تو یک هفته وقت داری و میتونی از تو کمد تو اتاقت هر پارچه میخوای بردار گفتم چشم🌈 و ممنون
بچه ها میریم به یک هفته بعد یعنی روزی که مرینت کارش را انجام داده و باید به اندره نشون بده. _💗____💗_ از زبان مرینت: دو تا کت و شلوار را برداشتم و رفتم تو اتاق اندره در زدم گفت بله بفرمایید رفتم تو گفت تویی مرینت گفتم بله من کارم تمام شده گفت خب بده ببینمشون دادم که ببینه گفت خیلی خوبه 🥰 گفتم ممنون گفت مرینت تو به طور رسمی طراح برند اگرست شدی وقتی گفت برند اگرست خیلی خوش حال شدم گفتم ممنون خانم اندره بورژوا گفت منا اندره صدا کن عزیزم گفتم چشم اندره از زبان آدرین: پدرم کارم داشت رفتم تو اتاقش گفتم بله پدر منا کار داشتید گفت اره پسرم همین طور که میدونی من طراح و تو مدل برند اگرستیم گفتم خب بله میدونم گفت خب حالا مرینت از شرکت اندره بورژوا هم طراح برند اگراسته گفتم چه خوب پدر ولی مگه شما خودتون نمیتونستید طراحی کنید گفت چرا ولی میدونی که من و اندره شریکیم و اون هم میخواد یه طراح داشته باشه گفتم آهان پدرم گفت که آدرین برو تو اتاقت و وسایلت را جمع کن برای اینکه ب ما میخوایم بریم نیویورک چون من و تو و اندره و مرینت یک جلسه داریم گفتم ولی پدر مرینت تو پاریس مگه نیست گفت نه رفته نیویورک گفتم باشه من رفتم.
رفتم تو اتاقم وسایلم را جمع کردم و شام خوردم و خوابیدم از زبان مرینت:اندره گفت که آدرین و پدر آدرین میان شنبه اینجا «نکته الان پنجشنبس» خلاصه شب رفتیم با اندره عمارت شام خوردیم و خوابیدیم قبل از خواب تیکی ازمپرسید مرینت تو که نگهبانی میتونی کوامی ها را با هم زن و شوهر کنی گفتم اره تیکی چطور گفت هیچی فقط سوال برام پیش اومده بود خب دوستان میریم به دو روز جلو یعنی شنبه ساعت 10 صبح « آدرین و پدرش ساعت8 رسیدند نیویورک و الان ساعت 10 صبحه و تو شرکت هستند 😉» از زبان مرینت:آدرین و پدرش رسیده بودند رفتم بهشون سلام کردم بعد رفتیم توی ی اتاق که میزش مستطیلی شکل بود گابریل یه سرش و اندره هم یه سرش نشسته بودن و من ادرین هم تو طولش نشسته بودیم خلاصه شروع کردند به صحبت کردن اول گابریل و بعد اندره بعد آدرین بعد نوبت من شد من گفتم اینکه به شما شرکت اگرست کمک میکنم که سود بیشتری دریافت کنیم بعد هم جلسه تمام شد یهو دیدم کلویی زنگ زد و گفت که سلام مرینت وای شرور ببخشید بعدا تماس میگیرم من فهمیدم که میخواست بگه شرور پیدا شده و من باید برم تو اتاق کارم و برم پاریس رفتم تو اتاقم و درو بستم ولی هنوز کلویی نیومده بود که دیدم آدرین اومد تو گفت ببخشید مرینت فکر کردم اینجا اتاق خالی هست بعد لیدی هورس اومد و منو برد و اورد اسم شرور ملکه شرور بود رفتم بیرون از اتاقم دیدم دو تا اتاق روش نوشته اگرست رفتم جلوتر دیدم از یکیش روش نوشته آدرین آگرست یکیشو نوشته گابریل اگرست گفتم مگه نمیرن پاریس که دیدم آدرین گفت مرینت اتاقم قشنگه گفتم خیلی جذابی یعنی اتاقت جذابه گفت ممنون
رفتم از اندره پرسیدم که اون اتاقا برای چیه گفت مرینت آدرین وگابریل اینجا میمونن و آدرین تو شو مدلینگه و تو گابریل هم طراحی میکنید گفتم باشه 😁💫(😁)علامت نزدیک بودن آدرین_____😁____😁____😁____ و رفتم تو اتاقم دوستان میدونم که پرش خیلی داریم ولی باید منو ببخشید میریم به 7 روز جلو تو این 7 روز مرینت و گابریل طراحی کردن چون امروز شو لباسه و آدرین و یکی به نام کامیل هم مدل هستن «نکته کامیل مدل اندره هست از زبان مرینت دیدم یکی بهم زنگ زده جواب دادم دیدم الیاس گفتم سلام آلیا این چه شماره ای هست که باهاش زنگ زدی گفت شماره دوستم ونسا هست گفتم آهان سره گوشی خودت چی اومد گفت خواهرام خرابش کردن گفتم آهان بعد گفت من باید برم بای گفتم بای دیدم2 ساعت بعد دوباره همون شماره زنگ زد بر داشتم گفتم الیا گفت سلام مرینت گفتم سلام تو کی هستی گفت من ونسا هستم گفتم آهان خوشبختم گفت منم گفتم ونسا چه رژته ات چیه گفت مدلینگ گفت عه چه خوب گفت تو چی گفتم من طراحی مد گفت وای من و تو میتونیم باهم کار کنیم گفتم حتما گفت میگم مرینت میشه من یه چند ساعت دیگه زنگ بزنم شارژ گوشیم داره میره گفتم اره حتما و قط کردم
رفتم به اندره گفت که میشه ونسا هم یه مدل برای شرکتمون باشه گفت که بله میشه من هم بهش پیام دادم که دوست داره که تو شرکت کار کنه 👩🏼💻 جواب داد بله خیلی گفتم خب بیا نیویورک گفت باشه گفتم بیا یه پرواز هم برات میگیرم برای دوشنبه گفت باشه ممنون مرینت گفتم خواهش میکنم «دوستان میریم به دوشنبه ساعت11 تو فرودگاه مرینت منتظر ونسا است» از زبان مرینت ونسا رسید منم سلام کردم اونم سلام کرد خیلی خوشگل بود دهنم باز مونده بود ( عکس ونسا اسلاید🤏) خلاصه رفتیم باهم به عمارت مون چون اندره گفته بود بیاد اونجا به اتاقش راهنماییش کردم بعد باهم رفتیم شرکت دیدم داره با آدرین میگه و میخندن رفتم گفتنگم شما همو میشناسید گفتن یس همو میشناسیم گفتم چه خوب «دوستان میریم به فردا چون شو لباس عقب افتاد و فردا میگیرن با آدرین ، کامیل و ونسا »از زبان آدرین:آماده شدیدم و رفتیم به شو لباس اول من رفتم وبعد ونسا و بعد هم کامیل اومد و بعد هم همه برامون دست زدن 👏🏻 و رفتیم دوباره من و پدرم عمارت خودمون و مرینت و اندره و ونسا و کامیل رفتند عمارت خودشون که یهو«««««بقیش مال پارت بعدی 😀 بریم برای چالش🏃🏻♀️🏃🏻♀️🏃🏻♀️🏃🏻♀️🏃🏻♀️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عزیزم اسم مامان کلویی آندره نیست آندره اسم بابای کلویی هست مامان کلویی اسمش آدری هست😊😊😊💕💕