سلام سعی کردم زود به زود بزارم قبل از اینکه این پارت رو بخونی قبلی رو بخون ممنون خوشت اومد قلب پایینو قرمز کن♡
بالاخره از هم جدا شدیم اومدم دوباره بپرم ب.غ.ل.ش که یهو از پشت یه دخترو با موهای آبی و یه عینک دیدم خیلی رسمی به نظر می رسید بهش زل زده بودم گفتم آآ شما؟ عینکش رو یه تکون داد و افتاب شیشه هاش رو براق کرد وقتی دید متوجه نمیشم آروم گفت دستبند انفجاری یهو به ترس افتادم بزاریم براتون بگم چیشده من توی دبیرستان با اون و آلیا توی یه اکیپ کوچیک بودم و برای اینکه متوجه بشین میگم چرا اسم گروهمون این بود هر سه ی ما دستبندی با علامت راک داشتیم که البته هر کس تیکه ای از علامت راک رو داشت برای همین همه ما رو میشناختن ولی اواخر سال سوم دبیرستانمون یهو گم و گور شد و دیگه خبری ازش نشد احتمالا شما میخواین بدونین کی بود معلومه دیگه کاگامی خیلی آروم زمزمه کردم ک.ک..کا..کاگامی گفت مشتاق دیدار مری واقعا به اینجا رسیدنت تحسین برانگیزه فکر نمیکردم بتونی به بهترین دانشگاه بیای...
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)