مرینت: از خواب بیدار شدم تو ب.غل خانم بوستیه نبودم بلن شدم اطراف و نگاه کردم همه جا تاریک بود نور ضعیفه از محوطه ی بیرون می دیدم دستام زنجیر بود که یکی اومد تو . ناشناس: خب خب مری خانم ،خوب خوابیدی بچه جون . مرینت: تو کی هستی. ناشناس: من کیم مگه ارزشی داره که بدونی من کیم . مرینت: اون .....
مرینت: اون آدرین بود🤯. آاا....آ..د...آدرین.. آدرین . آدرین: آخ آخ لو رفتم ولی اشکال نداره هنوز نگفتم یه نقشه دارم مگه نه خانم بوستیه . مرینت: اون ور نگا کردم ههههه😨اون اون دیگه اصلا ،سر،سرحال نبود انگار ش.کنجه شده بود😨.مرینت: چه بلایی سرش آوردی .دویدم به سمت خان بوستیه ولی نتونستم بهش برسم زنج.یر نمی زاره یهو
مرینت: یکی به با 🔪خانم بوستیه رو 😢رو ک.شششششش.ت 😭. آدرین: نمی خوام اشکت و ببینم ولی خودت باعث شدی . مرینت: تو تو آدرین تو آدم مهربونی بودی 😭وا...واسه ...چی هق هق...آب دهنم رو قورت دادم و گفتم ..این بلا رو سرش آوردی 😢😭. آدرین: جدی جدی نمی دونی هه😏....البته که نباید بدونی به هر حال تو خیلی وقت پیش به همین وعض در اومدی . مرینت: چیزی 😢. آدرین: تو مرینت گذشته ای کسی که با ضربه زدن به احساساتم باعث شد که به این وعضیت دچار شم . مرینت: اما من .آدرین: خف.هههههه شووووووو. مرینت: تبدیل به یه اژدها شد آدرین تبدیل به اژدها ...شد . یه اژدهای سیاه. و صدای بلند از خودش درآورد
خواست حمله کنه که آلیا رو دیدم که زخمی به دیوار زنجی.ر شده 😰وتو حالت تبدیل.......نینو م.رده بود 😰روبی: م...مرینت هه(به زور نفس می کشه )ف...فرا..ر ک..ن .مرینت: دیدم یهو
ببخشید دوستان 😅 خیلی ممنون که حمایتم می کنید😊
چالش: اگه لیدی باگ یا مستر باگ بودی چی کار میکردی ؟ خب تا بعد😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آجی ادامه بده بدو بدو😁😁
چشم آبجی 😊
اجی میشی
بلهههه
ثنا هستم ۱۲ تقریبا نیم سالمه(مامانم گفت دوازده سالگیت تموم شده ولی به سیزده سالگی نرسیدی😅)
و شما
ستایش هستم 11 و نیم سال دوماه دیگه میرم توی 12 سال
پپپپپپپاااااااررررررررتتتتتتت بببببببعععععدددددد
ممنون 😊
شکیبا باش 😅
عالیییی بود
خیلیییییییی ممنوووووون😊