از دید راوی
امروز تولد پسر عوی ا/ت یعنی سوهو بود رفت بود پاساژ و داشت برای سوهو خرید میکرد که یهو چشمش به یک لباس زیبا افتاد و اون رو خرید داشت سمت عمارت سوهو حرکت میکرد که دیدی راه خیلی دوره ا/ت از پشت خیلان ها دور زد همینجوری که داشت راه میرفت احسای کرد یکی داره تغیبش میکنه
ازدید ا/ت
داشتم از پشت خیابون دور میزدم که زوتر برسم و خیلی خستم تاکسی پیدا نشد
راوی: همینجوری که با خودش حرف میزد....
چرا احساس میکنم یکی داره تغیبم میکنه؟
سرمو برگندوندم ولی هیچ کس یا هیچی پشتم نبود دوباره به راهم ادام دادم تا اومدم زنگ بزنم یهمو بی هوش شدم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
بزار قشنگه 😃😃
گزاشتم ولی الان یه روزه داره برسی میشه هق
عالیی
ادامه بدع
پارت بعدو موخوام
منتشر نمیشه 😔
ولی من اروم نمیگیگرم تا منتشر نشه
🥲💜✨
بزار بعدی رو
باشه🙂
ولی تضمین نمیکنم پارته بعد سم نباشه