سلام اینم پارت سه قرار از امروز به بعد هیجانی بشه امید وارم دوست داشته باشین خود اریکا که ذوق کرد😂 حالا هم بریم پایین👇
کوکی چشمام رو باز کردم سرم خیلی درد می کرد سرمو بلند کردم دیدم توی یه انبارم رو صندلی بسته شدم شروع کردم به تقلا کردن که باز بشم لی یون= انقدر تقلا نکن فایده نداره کوکی تو دلش = این اینه جلوی منه یا من خیالاتی شدم 😐 لی یون = تعجب نکن من واقعیم کوکی = تو کی هستی لی یون = فرشته مرگت کوکی= میگم تو کی هستی که چی منو آوردی این جا لی یون= بزار ساده بگم من کسی ام که قراره زندگیت رو بگیره و مال خودش یعنی از امروز به بعد کوکی منم الان هم هرچی ازت می پرسم رو جواب میدی چون دوست ندارم سوتی بدم کوکی= عمرا بگم لی یون = بعد عکس اون دختره تو گوشیم نشون دادم گفتم دلت نمی خواد بلایی سر این خانوم کوچولو بیاد کوکی= نزدیک اریکا نشو لی یون = اگه جواب بدی میشه یه کاریش کرد کوکی = مجبور شدم بخاطر اریکا هرچی می پرسید رو جواب بدم لی یون = خب دیگه کافیه کوکی = فقط نزدیک اریکا نشو لی یون = انقدر بی رحم نباش دلت می خواد بهش بگم می خوام باهات کات کنم آخه مگه میشه از دختر به این خوشگلی گذشت کوکی = اون دهنتو ببند لی یون = خب گفتم بلایی سرش نمیارم نگفتم که نزدیکش نمیشم کوکی = ازش دور میشی حتی اگه تاوانش این باشه که ازم جدا بشه لی یون= چه عشقی اما منم گفتم آسیبی بهش نمی زنم کاری باهاش ندارم البته اگه خودش هم بخواد دیگه نمی شه کاریش کرد کوکی= با همه توانی که داشتم خودم خواستم آزاد کنم اما نشد فقط یه صدای خیلی بلند از کوبیده شدن صندلی به زمین ایجاد شد😑 لی یون = رمز این گوشی چنده کوکی = 5329 (یه چیزی از خودم در آوردم 😂) لی یون = بعد سر لج کوکی به دختره پیام دادم امشب بریم بیرون
اریکا = کوکی پیام داد بریم بیرون کاری نداره منم پیام دادم باشه اخه امروز کلاس تعطیله
لی یون = بفرما جواب مثبت هم اومد بعد پیام رو به کوکی نشون دادم در حد مرگ عصبانی شد بعد رفتم ( یه پسره ای قراره که از کوکی مگه داره به اسم هان سانگ این این تهیونگه در سریال هورانگ 😂)
میریم سر قراره لی یون مثلا کوکی 😂و اریکا👈
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عالییییییییییییییییییییییه
اگه من این لی یون رو جرررررررر ندادم، اسممو عوض می کنم😡اگه الان پیشم بود با چاقو رفته بودم تو شکمش🗡🗡🗡🗡
بی صبرانه در انتظار پارت بعد😊😇
ای یون که واقعی نیست اگه بود خودم می کشتمش 😐🔪
داستانت عالیه اون هیتر رو ولش
بعضی ها مسخره کردن چرا داستانات مثل مال بقیه نیست من واقعا ناراحت شدم😢😢
خب من دارم یه داستان متفاوت می نویسم نه شبیه به بقیه چرا برای اینکه شبیه مال بقیه نیست مسخره می کنین داستانای وقتی شبیه مال کسی نیست به معنی اینه که از کسی اسکی نمیرم 😕
من که عاشق داستانتم 💜💜💜
بقیه هم اشتب کردن اینو گفتن😎😌
خیلی هم خوبه کی گفته بده😐💔
اونا هیترن، ولشون کن💜
ادامه😍
لی یون.... بووووووووووووووووووق😐
منتظر پارت بعدی میمانم و خواهم ماند✌️😑
(فکر کنم سر این دو داستان تو که میخونم، از کوکی و جین باید حرص بخورن😂💔)
وووییی خیلیی باحال بود. اما کوکی بیچاره ام . میخوام گریه کنمم😭😭😭. الان کوکی برگرده سر جای خودش چجوری ثابت کنه اون یارو تقلبی بوده و اینو زندانی کرده. بعد لی یون با اریکا کات کنه اون بدبخت افسرده بشه شکست عشقی بخوره بعد کوکی بیاد باهاش مثل دیوونه ها حرف بزنه من طاقت ناراحتی این بانی کوچولو رو ندارممم😭😭😭😭💔💔💔😭😭😭💔💔💔اما عالیه. اگرم که پارتا رو زود به زود بزاری که خیلی عالی تر میشه
تروخدا لی هونو دار بزن کوکو برگردون😭
زدی تو خال😊