لایلا دختری تنها بود هیچکس باهاش دوست نمیشد بخاطر فقر💔تنها کسی که دوستش داشت پدرش بود و اون به دلیل بیماری سرطان مُرد🖤
روزی یک دختری بنام بلانیز به شهر اون اومد چون که اون غریبه بود و جایی نداشت که بخوابه در تک تک خونه های شهر رو زد اما مردم اون شهر اینقدر سنگ دل بودند که بلانیز رو راه ندادن آخرین خونه. خونهی لایلا بود ، لایلا اون رو داخل خونش راه داد چون مثل خودش هم تنها بود.....
اونهاباهم دوست شدن کار کردن و پول دراوردن تا برن مدرسه 🌇👭
داخل مدرسه ازهم دور دور شدن و با کسانی دیگر دوست شدن👈🏽👀👉🏽
دقیقا 2سال گذشت و دوستاشون اونارو ول کردن و دوباره به هم رسیدن🧡
اون موقع بود که فهمیدن هیچی مثل دوستی واقعی نمیشه✨💚
سلام کیوتم!
میشه توی نظرسنجی:
بعترینسولوایستتستچی
بهم رای بدیی؟!
تو اکانت کاربر:کلوچه🍪
گزینه: جعونجین!🇰🇷🌸
عینهو لایفم بهت نیاز دارم!🥺🌸
با هراکی داری پیلیز!-
باشح لابم