سلام به پات اول خوش اومدین
یه روز من از کشور دیگه ای به کره جنوبی رفتم من اونجا سه تا دوست پیدا کردم بعد یه مدت که گذشت که من عاشق یه پسر تو کشور خودمون شده بودم بهم خبر رسید که اون پسر با سه تا پسر دیگه برادرای منن من به دخترا هیچی نگفتم که اونا دارن میان اون پسرا(جین. جانگکوک. وی. جیمین) من با ویرابطه داشتم. من به دخترا گفته بودم که اونا برادرامن و یه روز میان بعد اون یه روز رسید و شب قبل از این که بیان من با یه فیلمی از وی ذوق مرگ شدم و دخترا پرسیدن که چی شده من گفتم هیچی بگیرین بخوابین.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
میخوستم بگم این داستانو ول کننین
ببین یکم مشخص بنویس خدایی هیت نمی دم ولی هیچی نفهمیدم از کجا شروع شد و ....