

سال ۶:ببینین دامبلدور سال ششم کشته نمیشه اسنیپ هم شاهزاده دورگه نیس اصلا تصور کنین به خوبی و خوشیه سال ششم تعطيلات سال ششم عروسی ژینا و تام(چقد کشکی شد این تیکش😂):جین:رفتم جای ویکتوریا :آمم میدونی من با پدر مادرم صحبت کردم و به این نتیجه رسیدم که..-که؟+با من ازدواج میکنی؟-....😶😐+جوابمو بدههه-چتهه از زبان امی:تو سالن خونه عمو(مثل اینکه قراره تا آخر داستان خونه ما پلاس باشین😂)داشتیم حاضر میشدیم برای عروسی ویکی و جین خلاصه رفتیم مراسمشون ژینا از وقتی با تام ازدواج کرده بود فک میکرد ملکه مرگخوارای آیندس ولی خب زهی خیال باطل از طرفی در محفلی ها: از زبان دامبلدور:امشب عروسی رابرت و بلا بود توی سالن سرسرا برگزار میشد امسال رابرت و بلا فارغ التحصیل شده بودن و شروع به کار میکردن دلم میخواست رابرت تو هاگوارتز کار کنه اما میخواست نماینده وزیر سحر و جادو بشه موقعیت خوبی براش بود اما بلا مدیر کتابخونه میشد بعد از عروسی از زبان رابرت:قرار بود توی هاگوارتز زندگی کنیم این دن ریدل هس
سال هفتم هم یک مختصری راجبش میگیم چون خبری نیس البته برای زوج ها هست:از زبان رون :رفتم جای مانترا :به نظرم وضعیت گریفیندور بهم ریخته و باید یکاری بکنیم.-چه کاری؟+ازدواج (من جر حوردم یکی بیاد منو جمع کنه😂😂😂😂)-اصلا با مزه نبود +خب قرار هم نیست با مزه باشه..... همون لحظه عمارت ریدل سر میز شام(ولدی بلاتریکس رونا ریگولاس امیلیا هانا تام ژینا متیو امی امیلی سارا و سیسی آنجلا و تیموتی):یهو یه جغد خورد تو پنجره سیسی بلند شد و رفت آوردش و یهو از خنده منفجر شد تیموتی در حالی که نوشیدنی میخورد دستشو به علامت سوالی تکون داد سیسی:😂مانترا گرنجر😂😂قراره با 😂😂رون ویزلی ازدواج کنه.) تیموتی لیوانو آورد پایینو از خنده منفجر شد و کل جمع زدن زیرخنده آنجلا:(وایی تصور ویزلی و گرنجر هم خیلی سمه) ولدی و بلاتریکس شامشون تموم شد و رفتن متیو :عمو من میخوام از اسکارلت خواستگاری کنم....-ازیک مالفوی که اینطور+خب امیلیا هم با دراکو مالفویه -چیییییی امیلیاااا املیا که دست و پاشو گم کرده بود گفت:(حداقل اسلیترینه بهتر از هاناس که با دیگوری هافلپافی میپره)-هانا اینا چی میگن؟؟؟#آم..امیلی هم با چا اون وو هست خودش بهم گف.-امیلی تو هم؟یعنی تو این جمع من فقط از کارای سارا و سیسی و امی خبر دارم سیسی:(راستش منم مبخواستم در مورد ویلی کراوچ باهاتون صحبت کنم -همتون پاشین گمشین بیروووون
تو هاگ:هری پیش جسیکا:هری:میخوام یچیزی بگم.-اوهوم؟+تو بهترین دختری هستی که دیدم میخوام ازت درخواست ازدواج کنم.(خداشاهده الانشم دارم عوق میزنم بریم سر عروسی😐😂✌)از زبان دن:رز رو پیدا کردم بلخرههه رفتم سراغش:تو معلوم هس کجایی ؟-ببین دنیل من به خاطر یک اتفاق مجبور شدم مرگخوار بشم و الان تو ماموریتم .+تو چکار کردیییییی -مجبور شدمم حالا هم برو دنبال کارت +اما من میخواستم ازت خواستگاری کنممم-چکار کنییییی🙄+هیچی خدافظ از زبان رز:کلی ریدل رو پیدا کردم رفتم جلو:سلام من رز هستم-کلی +میای با هم قدم بزنیم؟-حتما یکم قدم زدیم و رفتیم یجای خلوت +منو ببخش کلی-چی؟ عقب عقب رفتم و دور شدم کلی:کجا میرییییییی کلی اومد دنبالم که تام اومد جلوش :(تو جایی نمیری خواهر خونده )-چی؟ متیو هم از دیوار کنارش پرید پایین کلی:اینجا چه خبره؟ دراکو و جوزف هم از پشت سر اومدن . متیو:خب خواهر کوچولو تو همراه ما میای -نخیر تام:حرف زدن بسه . موهاشو از پشت گرفت و جلو دهنشم گرفت بعد آپارات کردن. از زبان کلی:نفهمیدم کجا رسیدیم ولی یهو اسمشو نبر اومد با مارش :سلام کلی از خبر مرگ ملیسا ناراحت شدم خب حالا تو باید با یک نفر زندگی کنی مثلا پدرت.-هرگز ولدی:آنجلا کلی رو به تو میسپرم(ان الله و انا الیه راجعون برای کلی😂) بردم تو یک اتاق و زندانیم کرد
از زبان ارنی:کاتیا گفته بود برم ساعت ۶ زیر بید کتک زن رسیدم کاتیا:ببین بی حاشیه میگم دیگه هیچوقت نمیخوام ببینمت.-چی چرااا+چون برات خطرناکه -من جایی نمیرم +ببخشید ارنی آبلیوت از زبان رونیکا:با الیور و هری و رون و هرمیون و کوک تو زمین کوییدیچ بودیم که تام و دراکو و ژینا اومدن تام:(رونیکا مامان گفته امروز باید تعیین کنی کدوم طرفی هستی یا ما یا اونا.)-اینا+چیئیی؟-من نمیخوام مث شماها هیولا باشم.+پس برای همیشه گمشو -با کمال میل سه هفته بعد:از زبان هری:دامبلدور گفته بود عروسی هارو باید تو یک روز تو هاگوارتز برگزار کنیم جسیکا-هری مانترا-رون سابرینا-تهیونگ لیندا-جاستین رز -فیلپ دونا -الیور رونیکا -کوک آیوی -سیموس یانا - جورج هرمیون-پرسی هانی-کالین هیلی-فرد جیسو-هوپی(با خواهر خوندت واقعااا😶) لونا-نویل لارا-پیتر پونسی دارین-سوفی فلور -بیل
از زبان سلینا:با لیلیان داشتیم کمک میکردیم دخترا حاضر شن وقتی وارد شدن دامبلدور گفت:(بسیار خب امروز یک زوج داریم که یکی از اون ها زمانی مرگخوار بوده و الان طرف محفله.دوشیزه رونیکا لسترنج 👏👏👏) مراسم خیلی قشنگ برگزار شد خیلی عالی بود جز اسلیترینا همه بودن میدونستیم بینمون هست از مدارس دیگه گابریل و کارینا و الیکا مانوبان و نامجون که کلا فازشون نامعلومه که کدوم ورین رینا مالفوی و ترسا گانت سوکجین و ویکتوریا رونا کاتیا بلا و رابرت هم بودن بعد از جشن :از زبان کاملی:با آندیا و مایکل رفتیم دنبال کارینا و رینا و ترسا و جین و ویکتوریا و رونا و کاتیا داشتیم بر میگشتیم که یک دود تقریبا شبیه یک گرد باد بزرگ به رنگ قرمز جلومون ظاهر شد همگی پیاده شدیم ببینیم چه خبره یه صدایی اومد حالت خوندن یک ورد از تو گرد باده همدگیه رو نمیدیدیم فقط دود قرمز بود هر کسی یجا پناه گرف بعد از حدود ده دقه تموم شد و دیدیم آندیا....
یکوچولو استراحت
اینم استراحت بعدی مینویسم
از زبان آنجلا:داشتم برای مراسم با سیسی و سارا حاضر میشدیم هنوز باورم نشده بود مایکل هم خیلی ناراحت بود محفلیا خواستن به خاطر هلن پاتر که واقعا کار ما نبوده انتقام بگیرن. از زبان دن:تصمیم داشتیم بدون اینکه محفل و مرگخوارا بفهمن من و رز ازدواج کنیم فعلا اوضاع بینشون خیلی شکر آب بود سه هفته بعد:از زبان کاملی:وقتی ارباب خبر مراسمی که دامبلدور تو هاگوارتز گرفته بودو شنید گفت ما هم باید همینکارو بکنیم . ایوان از من خواستگاری کرده بود .
دراکو قرار بود با امیلیا ازدواج کنه و کسی نمیخواس کسی بفهمه دراکو از اون هم خواستگاری کرده و به اصرار عمو و تئودور قرار شد فعلا با تئودور نامزد باشه اما من خوب میدونیتم به هیچ وجه از اون خوشش نمیاد.میتونستم حسودی رو تو چشای دراکو ببینم (بچه ی ریگولاس و رونا)دو ماه پیش به دنیا اومده بود بچه ی تام و ژینا(ایتاش)هم هفته پیش
متیو اسکارلت هانا سدریک امیلیا دراکو امیلی چا اون وو کلی(با شست و شوی مغزی) مایکل کاملی ایوان فلورا ویکتور دنیل ترسا جین ویکتوریا آموشن و آلن سیسی ویلیام لورا ویلی آنا جوزف سارا امی و کاتیا و رینا توی کارا کمک میکردن خلاصه مراسم به با حال ترین شکل ممکنه برگزار شد آنجلا گرین بوش هنوز سر آندیا عصبانی و ناراحت بود پاک قاطی کرده بود
از زبان گریندل والد:با فرانک داشتیم کارا رو میکردیم الیکا و نامجون اومدن:الیکا:(راستش میخواستم راحع به یک موضوعی باهاتون صحبت کنم.)-خب +من و نامجون شاید بخوایم با هم ... -به من ربطی نداره خودتون میدونین ولی اگر بفهمم حتی به خیانت فکر کردین اونوقت دیگه خیلی بد میشه واستون +نه نه به هیچ وجه-پر زرق و برق نباشه-چشم ارباب یک عروسی ساده برگزار کردن و برگشتیم سر کارمون
از زبان هری:با جسیکا مانترا رون سابرینا تهیونگ لیندا جاستین رز فیلپ دونا الیور رونیکا کوک آیوی سیموس یانا جورج هرمیون پرسی هانی کالین هیلی فرد جیسو هوپی لونا نویل لارا دارین سوفی و دن و کیتانا و سلینا و لیلیان و ارنی که یک بووق حافظشو پاک کرده بود از هاگوارتز اومدیم بیرون اون طرف مرگخوارا رو دیدیم که چجوری از رفتن از هاگوارتز خوشحالن نامجون الیکا هم سریع رفتن نمیدونم کجا جای خالی هلن رو خیلی احساس کردم دلم براش تنگ شده بود دختری که روز اول رون شباهتمون رو پیدا کرد و معلوم شد خواهرمه و همینطور لورا چی باعث شد ازمون دور بشه اون بی نظیر بود اما حالا داره کنار ویلی کراوچ راه میره خداحافظ هاگوارتز خداحافظ خونه من خداحافظ پرفسور مگ گونگال خداحافظ غر زدن اسنیپ خداحافظ حملیت دامبلدور خداحافط هاگرید خداحافظ کوییدیچ خداحافظ.......
خب خب این داستان هم تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه واسه داستان بعدی ایده ندارم شاید تا چند وقت هم نزارم ولی در هر صورت امیدوارم خوشتون اومده باشه بزن اسلاید بعد بازدید حساب شه و چالش داریم لطفا مرسییییی❤❤❤❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اوک مرسی اسممو میزارم لورا
فلور بزارم؟
آخه لورا هم داریم😂😔
آره همون فلور بزار😂😂
چشوم
حیوونم هم یه جغد طوسی باشه به اسم مینی که خیلی میدوستمش
اوخیی
گروهمم اسلیترین هست و در آخر هم به یکی برسم دیگه فقط اسلیترین باشه😐
اسم : فلورا مالفوی
ظاهر: ال فانینگ
درونگرام و زود اعتماد نمیکنم
تو هنر های رزمی استعداد دارم
وقتی عصبانی بشم هیچی جلودارم نیس کتاب دوست دارم اما نه در حدی که خودمو بکشم براش
کم حرفم ولی پیش افرادی که باهاشون صمیمیم خیلی پرحرف میشم تو سن 17 سالگی روز تولدم مرگخوار میشم تاریخ تولدم 25 ژوئنه منتشرر
عالی فقط اسمتو عوض کن فلورا خواهر دراکوعه
میرسونم به پسر داییش انگار پسر داداش امیلیا
میشه دیگه تست نسازم طول میکشه منتشر شه تو همین کامنتا میگم
آره حله
میشه بچه امیلیا بشم؟
آره میشه امیلیا میزارم
میتونی بچه ی امیلیا رونا هانا تام متیو کلی امیلی بشی
اینو میسازم ولی بچه ی کدوم یکی باشم؟
هرکدوم دوس داری
پرفکت>:(
میشه منم تو فصل بعد بیام؟
همون مگان ریدل باشم
بقیشم به من مربوط نیس به خودت مربوطه😂😂😂
به به باد آمد و بوی عنبر آورد کجاییییی
آره بیا حله
بوي عنبر😐
چه شاعرانه
بهله
تستشو بساز
اوکی
عاولی
میتونم تو فصل دوم بیام؟
اگه میشه میخوام نوه ی ولدرمورت باشم
یعنی بچه ی یکی از بچه های ولدرمورت حالا نمیدونم کدوم یکی خودت انتخاب کن
اوکیه مشخصاتتو تست کن با عکست
سارا پارت بعد پلیز🥲🍁
راستی چه خبر ی وقت به من سر نزنیاا🥲🍁
چشوم احتمالا چن تا شخصیت دیگه ییان
ببخشید یکم کار داشتم