.....
یک سال بعد😐🤸🏼♀️
یک سال از زندگی مشترک ( او مای گادددددد😐👩🦯) من و یونگی میگذره امروز یونگی سر کار بود 😐👩🦯منم تصمیم داشتم ناهار چیزی درست نکنم چون گفته بود ممکنه کارش طول بکشه 😐🤸🏼♀️پس برای خودم تنها یک (........خودت یه چیزی تصور کن 😐💔) درست کردم و خوردم 😐
دیگه نمیدونستم چی کار کنم پس گفتم شاید خوب باشه خونه رو تمیز کنم ( در اینجا ا.ت کوزت میشود🤸🏼♀️😐) اشپزخونه و حال و حموم ( خدایی حموم کلمه بدی نیست ها شخصی نکن 😐🤸🏼♀️) و ( بعد حموم چیه ؟ افرین همون ) شستم و دیگه اتاقا مونده بود هر چی غذا خورده بودم هزم شده بود دلم غذا میخواست پس رفتم و یک دونه از نارنگی های یونگی رو برداشتم 😐🍊( من نارنگی پیدا نکردم به جاش پرتغال گذاشتم 😐🤸🏼♀️) خوردم جاتون خالی انقدر چسبید که نگید 😐🤸🏼♀️( جدیدا گیر دادم به این 🤸🏼♀️😐🤸🏼♀️🤸🏼♀️🤸🏼♀️🤸🏼♀️بزام میخوای 🤸🏼♀️😐) رفتم از اونجایی که خیلی اتاق داشت رفتم طبقه سوم ( جونننن ویو رو 😐🤸🏼♀️)اونجا شیش تا اتاق بود چون تمیز بودم و چیزی داخلشون نبود ( منظورش اشغال پاشغاله 😐🤸🏼♀️) فقط میز و چوب هاشونو دستمال کشیدمو و جارو
طبقه دو هم اتاق خودمون دو تا فقط شلخته بود پس تمیزش کردم 😐🤸🏼♀️دیگه جون نداشتم تازه ساعت شیش بوذ گفته بود دوازده یاااا 😐🤸🏼♀️یک میاد من تا اون موقع چی کار کنم 😐🤸🏼♀️اها گرفتم از سر مبل که بلند شدم سرم گیج رفت و حالت 😐🤸🏼♀️( چیه به اون فکر نکن هنوز زوده 😐🤸🏼♀️) گیجی داشتم و .........😐🤸🏼♀️دشتم درد گرفت دیگه بزن بعدی 😐🤸🏼♀️.....و همون جا افتادم 😐🤸🏼♀️
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
پارت بعدددددد
م تازه داستانو خوندم و ای درد گرفته یه ماه پارت بعد نزاشتی؟
پارت بعد پلیززز
اوکی