
ناظر عزیز و محترم لطفا منتشرش کن 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🍭🍭🍭
رفتم بیرون از قصر داشتم میرفتم اِسکله و منتظر کشتی بودم یهو یکی اومد و بچه رو گذاشتم بغلم کنار بچه یه نامه بود و مرده رفت 😑 نامه رو باز کردم [[{{{ ملکه مرینت فکر نکن بزارم خیلی بهت خوشبگذره ، عالیجناب نباید از زنده بودن این بچه چیزی بفهمه اگز بفهمه هم تو و بچت و عالیجناب رو میکشم }}}} مرینت::: هوف خدا __ رفتم تو کشتی جون مین رو بغل کردم ( اسمش رو عوض کردم کردم جون مین )۹)) چرا چرا اصلا از همون اول رفتم تو قصر 😢😢😭😭 فکنم وقتشه که از این عشق دست بکشم چون این عشق پایان خوشی نداره 😥😥 کاشکی همون خدمتکار میموندم چرا این بچه رو بدنیا اوردم 😭😭😥 زنی :::: خانم حالتون خوبه ؟ مرینت:: ب.ل.ه 💔💔😥😢 زنه :: مطمئنی ،، از شوهرت جدا شدی ؟ مرینت:::: اره این بچه یکروزه بدنیا اومده امروز صبح دیدم طل.ا..ق..م داده ( توجه مری قضیه واقعی رو نمیگه بهش )) زنه::: آخی اشکال نداره حالا باز شوهرت و میتونی ببینی من شوهرم مرده مرینت:: من متاسفم ___ داشتم میمردم از بغض دلم میخواست گریه کنم یه پسره همینطوری نگام میکرد که دیدم نه خیلی دیگه کار داشت به جاهای باریک میکشید حلقه م رو یه قایم کرده بودم تو لباس جون مین در ا ردم و دستم کردم امیدوارم که دردسر نداشته باشن برام 😔😪 عالیجناب قول میدم قول میدم از مین جون به خوبی مراقبت کنم قول میدم 🙃 کاشکی بودی 😔😪(۱۰ سال بعد )) جون مین ::: مادر جان مادر جان قراره عالیجناب بیان به روستای .... یعنی روستای ما مرینت ::: یعنی میخوای عالیجناب رو ببینی ؟؟ جون ::: اگه شما بزارید البته مری: تو باید ببینی پادشاه کشورت و خوب بیا بریم یه لباس قشنگ تنت کنم ... خوب بیا قربونت برم من جون ::: ممنون مادر جان ،، من برم به بقیه هم بگم مرینت؛::: باشه عزیزم ،، یعنی بعد از ۱۰ سال میتونم ببینمش 😥😢😢😖😣 هوف منو فقط نبینه 😔😪 رفتم بیرون دیدم دارن میان جون مین رو بهش گفتم بلید احترام بزاره خودم هم این کار رو کردم ( مثه سجده کردن ما هست )) عالیجناب رو داشتن میاوردن دلم میخواست ببینمش سرم رو کمی بالا گرفتم عالیجناب:: اون زن رو بگیرید سرباز :: چشم قربان ___ اومدن گرفتنم مرینت :::: ولم کنید ،،، جون ::: مامان ولش کنید 😭😭 مرینت:: جون مین برو فقط از اینجا برو برو ادرین::: دختره ی گستاخ به چه جرعتی به من نگاه کردی هان و سیلی زد بهم ،، سرت و بگیر بالا __ آروم سرم رو گرفتم بالا آدرین::: مممررییینننتتتت!!!😳🤯😳😳
سرم رو گرفتم پاین مرینت::: سرورم من اسمم مرینت هست ولی اولین بار هست که شمارا میبینم ادرین؛؛؛::: واقعا 😪😔 مین جون:::: مادر جان ،، دیدم احترام گذاشت و مین ::: امپراطور لطفا مادرم رو آزاد کنید ادرین::: پسر پدرت کجاست مین ::: پدرم پیش ما زندگی نمیکنه /___ داشتم سعی میکردم دستم و که بستن به درخت باز کنم که حلقم افتاد و خورد به پای عالیجناب وای نباید اینطوری میشد لعنتی حلقه رو برداشت ادرین::: تو واقعا مرینتی و تو هم مین جون هستی 🤯🤯🤯😵😵🤧🤧 مرینت::: امپراطور میشه حلقم رو بدید و من همسر شما نیستم ادرین::: تو ار کجا میدونی مرینت زنده تو خوده مرینتی چون من بخاطر اینکه حلقه ش رو عوض نکنن روش رو دادم شکل بدن و این دقیقا همون شکله مرینت خودتی ؟ ! مرینت:: بله پادشاه م .. ادرین :::: دستاش و باز کنین ،، مرینت تو ازدواج کردی یا این بچه بچه ی منه ؟ مرینت::: بچهی خودتونه مین جون ::: مادر جان یعنی پادشاه پدره من هستن مرینت::: اره ادرین:::میخوام همه چیز رو برام تعریف کنی چرا چرا دروغ گفتی ؟ مرینت :: بیا بریم خونم ،،، خوب ببین راستش من مجبور بودم و همه چیز رو بهش میگه ادرین::::: حالا بیا برگردیم قصر مرینت::::: هرگز من نمیتونم لطفا دیگه نیا اینجا ادرین ::: چرا مرینت::: چون دلم نمیخواد آسیب ببینی
ادرین؛:::: من نمیتونم تحمل کنم ۱۰ سال تحمل کردم درویت رو بس نبود دیگه نمیتونم مرینت:::: عالیجناب من من مجبورم اینجا بمونم ، بخاطر مین جون اون اگه بیاد قشر بخاطره اینکه پادشاه آینده س میکشنش دلم نمیخواد بچم بمیره اونم بخاطر اینکه من اومدم قصر 😥 ،، متاسفم ادرین::: مرینت من قول میدم ازش مواظبت کنم هرچی باشه اون پسرمه مرینت:: ب.ا.شه .مم..ی.ام ،، مین جون بیا مین ::: بله مادر جان مرینت::: راستش ایشون پدرته مین ::: چی یعنی شمام ملکه اید مری ::: بله 😊 ادرین:: حالا نمیخوای بپری بغلم مین ::: البته و پرید بغلش
مرینت :::خوب من برم شام رو بیارم ادرین ::: بهبه چه قرار خوشمزه س ( ببخشید اگه کم بود
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی 😍😍😍😍😍
عالی بود
مرسی
راستی به مسابقه من سر بزن لطفا
باشه عزیزم
عزیزم مهلت شرکت تو مسابقه ت تموم شده
گلم الان یه مسابقه دیگه گذاشتم برو توی اون شرکت کن تا برادر بشی
عالیـــــی بود بازم بزار لطفا لطفا
ممنون چشم یا امروز یا فردا میزارم
راستی دنبالی دنبال کن
عالییی
ممنون