رویای مرینت🫀[3]

سلاااااام👋 به قول میا خب بچه ها خوش امدین به سومین پارت از رویای مرینت بریم باهم داستان رو بخونیم))

ادرین: خب آره کلویی من خیلی وقته عاشق مرینتم .مرینت: خب از اونجایی که خودت هم میدونی منم خیلی وقته که عاشق ادرینم . بعد ادرین و مرینت رفتن . کلویی:وایییی برای اون دوپن چنگ خاستگار امده اونم کی ادرین اگرست . بعد برا من که دختر شهردارم خاستگار نیومدهههه😤

وای ادرین فکر کنم داره از خشم میترکه 😂 چه خوب سرکارش گذاشتیم گفتیم باهم نامزد کردیم فکر کن ادرین : ولی من شوخی نکردم میخوام باهات نامزد کنم اون موقع بود که داشتن داخل دل مرینت عروسی میگرفتن 😂🥺

همون موقع بود که یه ابر شرور به پاریس حمله کرد ادرین و مرینت هر کدوم رفتن پشت درخت و تبدبل شدن . لیدی باگ وقتشه شرارتت خونسا بشه ... خداحافظ پروانه کوچولو . کت نوار : بانو ی من ممکنه که دیگه نتونم کت نوار باشم آخه پیشی سیاه داره بایه پیشی سفید ازدواج میکنه . ممکنه پیشی سفید ناراحت شه که من پیش تو باشم بانو ی من اممم چیزه لیدی باگ بعد کت نوار معجزه گرشو در اورد و داد به مرینت و رفت🥲

خب بچه ها باید همین جا ازتون خداحافظی کنم بقیه داستان رو هم فردا براتون آپلود می کنم

خوش باشید عسلیاااا🥺🥰