چرا من زنده ام ۱۳ ( میراکلسی ولی متفاوت)

بدو برو بخون منتظر لایک و نظر هستمااا

آیشا : باید چیکار کنم باید چیکار کنم نباید بزارم خاطراتش رو یادش بیاد مگرنه... نه آیشا به این چیز های دردناک فکر نکن مری باید هرطوری که شده فراموش کنه اون پسر و اون اتفاقات رو من دیگه تحمل درد کشیدنشو ندارم مری.. لطفا زنده بمون.. تو دلیل زندگی منی..

ولی طلسم نادن رو مرینت دیگه تاثیر نمیزاره.. باید چیکار کنم.. باید چیکار کنم... واییی باید چیکار کنم..... نباید بزارم کسی دیگه بفهمه روح آبه.. حتی اگه شده مخفیانه زندگی کنیم یا ی هویت جعلی بسازیم... نه نه مرینت اینو قبول نمیکنه

ولی اگه همه چیزو بفهمه... اگه بفهمه... (خاطرات آیشا: ( صدای جیغ) اون پسره: آیشا لطفا رو مرینت ی طلسم فراموشی بزار و فراریش بده اون باید زنده بمونه آیشا : نه ما بدون تو نمی تونیم تو باید با ما بیای اون پسره: نه برو لطفا التماس میکنم) آیشا : اه این خاطرات لعنتی ازشون بدم میاد ولی من به لوکاس قول دادم ( لوکا با لوکاس فرق می کنه فکر نکنین لوکاس داخل میراکلس اصلیه هااا)

مری : آیشا چرا من ی لحظه بیهوش شدم آیشا : کاری کردم که موقتا خاطراتت یادت نیاد مرینت : آیشا چرا.. من می خوام بفهمم لطفا لطفا لطفا التماس میکنم آیشا : اینا فقط برای خودته من قول دادم سالم نگرت دارم مری: من نمیتونم قبول کنم... داخل خاطرتم چیه که اینقدر پنهانش می کنی

آیشا : اون پسر... اون اتفاق... اون آتیش... تمام مرگ ها مرینت: هرچی باشه باید بفهمم باید بفهمم.... آیشا: چی.. چیو می خوای بفهمی مرینت : من چرا زنده ام

ایشا: بیا این بحث رو بزاریم واسه دفعه بعد بیا بگیریم بخابیم مری: باشه " قبل خاب " مری: حتی اگه پنهون کنی خاطراتمو بازم دوستت دارم آیشا آیشا: منم همینطور

" بعد خاب مری " آیشا : مری ببخشید من نباید بزارم هیچ خطری دور و برت باشه بعد لباس می پوشه و به تک تک خونه دوستاش که می فهمن اون روح آبه می ره و رو همشون طلسم فراموشی می زاره مونده آدرین و کاگامی کاگامی : می دونم واسه چی اینجایی ولی خودت می دونی من با بقیه فرق دارم

خیالت راحت باشه اگه من و آدرین چیزی رو لو دادیم می تونی رومون طلسم فراموشی بزاری و کسی که فهمیده رو بکشی آیشا : بهت اعتماد کردم اگه گولم بزنی به تو و اون پسر رحم نمی کنم حتی اگه دوست مری باشی

کاگامی : باشه آیشا : خداحافظ " الان برمیگرده خونه مری و کاگامی به ادرین زنگ می زنه و براش ماجرا رو تعریف می کنه "آیشا : مری منو ببخش

خب خب خب چطور بود؟ خوشتون اومد؟ می خوام ی چیز مهمو بگم ممکنه واسه این داستان فصل دو نزارم... همین.. ولی اگه همه موافق باشن می زارم

بخاطر تمام مدتی که باهام بودین و هستین ممنون راستی من ی سوال دارم هرکی اول جواب بده اگه فالوش نکردم می کنم 2 تستشو لایک می کنم و ۵ تا بازدید براش می زارم سوال : چجوری لیست بسازم ( میدونم خنده داره ولی خب بلد نیستم آخه تازه واردم..)

خب دیگه همین