
سلام اینم از پارت سه امید وارم دوست داشته باشین 😉
آنا = بنظرت مامانم میتونه پیدام کنه جیمین = فکر نکنم (نکته چون تا الان بیشتر ارمی ها دنبال خونه بی تی اس گشتن پیدا نکردن چون واقعا خیلی خونه دور افتاده ایه از شهر 😓) جیمین = آنا بسته لطفا انقدر گریه نکن منم گریه ام میگیره ها انا = سعی می کنم ولی نمی تونم جیمین = رفتم جلو تر آنا گرفتم تو بغلم شاید دیگه گریه نکنه 😐 آنا = جیمین اومد جلو منو گرفت تو بغلش ضربان قلبم تند تند داشت میزد یه جوری شدم 😶ولی انقدر ناراحت بودم خودمو تو بغلش جا کردم بازم گریه کردم (جیمین با یه لحن خیلی آروم شروع به حرف زدن کرد جیمین = نگران هیچی نباش همه چی درست میشه هیچ اتفاقی نمی افته الان هم چشمات رو ببند به هیچی فکر نکن حدود پنج دقیقه آنا انقدر گریه کرد تو بغلم خوابش برد می خواستم ولش کنم ولی دلم نمیومد می خواستم ساعت ها همین جوری تو بغلم باشه 😐😂 ولی دیگه ازش دل کندم میریم پیش اعضا👈 جیمین = از اتاق اومدم بیرون جیهوپ هم داشت از اونجا رد میشد جیهوپ = حال آنا خوبه جیمین = خوب که نمیشه گفت انقدر گریه کرد تا خوابش برد جیهوپ = با این لحن اینطوری حرف نزن دلم کباب میشه 😶 جیمین = .....😓 جیهوپ = بیا برین بشینیم جیمین = باشه بعد یکم پیش پسرا موندم حرف زدیم همه رفتن بخوابن منم رفتم تو اتاق اضافه بخوابم
صبح روز بعد 👈 جیمین = از خواب بیدار شدم ساعت هفت صبح رفتم به آنا یه سرش بزنم در زدم جواب نداد درز درو باز کردم دیدم هنوز خوابه دور بستم رفتم هنوز کسی بیدار نشده بود نوبت من صبحونه درست کنم دست به کار شدم دیگه کم کم همه بیدار شدن اما غیر از آنا 😐 هیچ نوع گونه ای صحبت سر میز رد بدل نشد تهیونگ کوکی سفره جمع کردن ساعت هشت شد هنوز آنا بیدار نشد کم کم داشتم نگران میشدم رفتم پیشش صداش کردم بیدار نشد دستمو گذاشتم رو پیشونیش دیدم طب داره😲 سریع نامجون رو صدا نامجون = خب ببرش بیمارستان چرا منو صدا می کنی😐 جیمین = عقلم رسید اما انا هیچ مدارک شناسایی همراهش نیست بعد از اون ور نباید اسمش جایی سبت بشه چون ممکنه مامانش پیداش کنه نامجون = اوکی😐 خب گوگل بهترین پاسخ گو جیمین = خب باید پارچه اب سرد بزاریم رو پیشونیش منم میرم دارو خونه نامجون = باشه تا بری من مراقب هستم جیمین = سریع رفتم برگشتم شانس من هم امروز تعطیله (شما جمعه در نظر بگیرین ) تا ساعت دو ظهر شد اما هنوز بیدار نشده بود بعد خودم هم بقل تخت خوابم برد از زبون آنا 👈
چشمام رو باز کردم بدم خیلی درد می کرد دیدم جیمین بقل تخت خوابیده دست منم تو دستشه خواستم دستمو بکشم سفت تر گرفت شروع به حرف زدن تو خواب کرد جیمین در خواب = آنا نمی زارم اتفاقی برات بیفته😴 آنا = نمیدونم چرا خندم گرفت😐 جیمین با صدای خندم بیدار شد جیمین = آنا ..... کی ...... کو ...... آنا = جیمین هیچی نشده خواب دیدی جیمین = بلخره بیدار شدی انا = مگه قرار بود بیدار نشم😐 جیمین = نه آخه طب کرده بودی بیدار نمی شدی انا = کی طب کردم جیمین = همین امروز آنا = چیزی یادم نمیاد جیمین = خیل خب بلند شو هیچی نخوردی آنا = نه لطفا اصلا گشنم نیست جیمین = یعنی چی گشنم نیست آنا = واقعا می گم بعد جیمین بزور بلندم کرد منو برد سمت اشپز خونه نشوندم رو صندلی خودش شروع به پخت پز کرد که یهو یه شیشه زرد چوبه افتاد رو سرش 😐 جیمین = داشتم نمک برمیداشتم که یهو شیشه زرد چوبه افتاد رو سرم از سر تا پا زرد چوبه ای شدم شوگا = سرم تو گوشی بود داشتم میرفتم سمت اشپز خونه جیمین رو تو اون وضع دیدم همون لحظه یه عکس ازش گرفتم چه عکسی شد😂 جیمین = من میرم حموم 😑 آنا = آره بهتره بری😂 جین = صدا افتادن اومد ..... وای جیمین چرا این طوری شدی😐😂 جیمین = خواستم هنر آشپزی به خرج بدم اینطوری شد😑 جین = نمی خواد هنر به خرج بدی تو برو حموم خودم هنر به خرج میدم 😂 جیمین = باشه پس من میرم
جیمین = از حموم اومدم بیرون در حال خشک کردن سرم داشتم راه میرفتم دیدم هیچ کس خونه نیست😐 هی همه رو صدا کردم دیدم هیچ کس نیست تا آخر چشمم از پنجره به بیرون خورد دیدم تو حیاط نشستن منم رفتم تو حیاط .... سلام به همه خوش میگذره کوکی = آره خیلی 😂 جیمین = دیدم آنا یه گوشه نشسته در فکر فرو رفته با صدای من به خودش اومد آنا = بله چیزی شده جیمین = نوچ چیزی نشده بعد همه توجه ها به صدای خمیازه شوگا جلب شد 😂 شوگا = چیه خوب خوابم میاد 😂 بعد همه زدن زیر خنده یهو صدای در اومد من آنا که کلا فکرمون به مامان بابای آنا رفت جین = آقای چیو عه 😐 جیمین = آنا باید غایم شی خیلی هم سریع 😶 بجنب دنبال من بیا آنا = دنبال جیمین رفتم یه جا رفتیم خونه درختی بود😐 مگه بی تی اس هم خونه درختی دارن (نکته بگم بی تی اس خونه درختی ندارن اما یه چیزی به مایه های اون تو حیاط خونه شون هست 😊) جیمین = آنا همین جا بمون من میرم آنا = باشه جیمین = رفتم پیش بقیه آقای چیو برای چند تا کار اومده بود روز تعطیل هم کار داریم آی خدا😑 همه نشسته بودیم رو مبل یه دفعه
چشمم به گیره سر انا افتاد دقیقا پشت سر اقای چیو افتاده اون اونجا چیکار می کنه 😐 همه اعضا متوجه گیره سر شدن رنگ مون شد مثل گچ دیوار حالا همه دست به کار شدیم چیو = دستم رو بردم سرمو بخارونم که دستم خورد یه چیزی برداشتم دیدم گیره سرخ اونم از نوع دخترونه 😕😐 ... هی پسرا این چیه جیهوپ = گیره سر😓 چیو = میدونم گیره سره اینجا چیکار می کنه شوگا = حتما از فن سایت ارمی ها برامون آوردن اشتباهی رفته اونجا 😁 چیو = منو خر نکنین 😑 تهیونگ= مال منه چیو = مال تو تهیونگ = آره مگه نمی دونین من ازهر چی خوشم بیا می خرمش الان هم رو سرم بود حتما افتاده و نمیدونستم دخترونس بعد رفتم از دست آقای چیو گرفتمش برای اینکه سوتی پیش میاد بستمش به سرم ... خب کجا بودیم😁😂 جیمین = کارا تموم شد رفتم دنبال آنا آوردمش آنا = تهیونگ گیره من رو سر تو چی کار می کنه😐 تهیونگ = هیچی نپرس بعد از سرم برش داشتم دادم دست آنا رفتم آنا = جریان چیه😂😐 جیمین = برای آنا تعریف کردم خندش گرفت که گوشیش زنگ خورد
آنا = داشتم می خندیدم گوشیم زنگ خورد دیدم مامانمه ... جیمین الان من چیکار کنم جیمین = چی رو چیکار کنی آنا = مامانم داره زنگ میزنه جیمین = جواب بده و حرفت رو بزن بگو که نمی خوای همچین کاری بکنی گفت گو آنا و مامان آنا 👈 آنا = سلام مامان (مامان آنا رو اینطوری می نویسم م آنا ) م آنا = آنا معلومه کجا رفتی هر جا رفتی زود بر می گردی آنا = برگردم که به حرف های شما گوش کنم م آنا = پس منظورت اونه خب ما یه شرط گذاشتیم تو هم خرابش کردی پس دیگه حرف نزن بخاطر تو اسم مون افتاده سر زبونا آنا = من کاری نکردم م آنا = حرف نباشه الان هم جاستین میاد دنبالت بر میگردی (نکته جاستین همون پسره عه که گفتن آنا باید باهاش ازدواج کنه ) آنا = من با اون جاستین هیچ جا نمیام جیمین تو دلش =-جاستین کیه😐 م آنا = به حرف تو نیست فهمیدی آنا = دیگه نتونستم تحمل کنم گوشی قطع کردم بعد پرتش کردم اون ور جیمین = آنا چی شده آنا = مامانم اون پسره فرستاده دنبالم تا منو ببره جیمین = جاستین همونه که گفتن باید باهاش ازدواج کنی آنا = آره
جیمین تو دلش = نمیدونم چم شد فقط اینو میدونم می خوام این پسره بکوشم 🔪🔪😐😠 آنا = دوباره گریم گرفت شوگا = چی شده آنا چرا داره گریه می کنه جیمین = اشاره کردم همون موضوع دیشب شوگا = متوجه شدم من میرم میریم انگلیسی 👈
بابای آنا = به آنا زنگ زدی م آنا = آره مثل همیشه (جاستین هم اونجاس ) جاستین= بلخره چی شد م آنا = مثل همیشه اما مهم نیست اما مطمئنی خودت می خوای بری دنبالش جاستین = آره می خوام خودم برم دنبالش بابای جاستین = پسرم برای امشب جت رو حاضر کردم می تونی بری جاستین = ممنون بابا بابای جاستین = خب ما دیگه میریم م آنا = باشه خدافظ جاستین = داشتیم میرفتیم بابا ب جاستین = بله جاستین = من الان میام یه سوال از خانم امیلی دارم سریع میام (اسم مامان آنا ) ب جاستین = باشه برو جاستین = خانوم امیلی م آنا = بله جاستین = می خواستم ازتون یه اجازه ای بگیرم م آنا = اجازه چی جاستین = اجازه آنا بگیرم م آنا = اجازه آنا برای چی جاستین = خب .... آنا = خودم فهمیدم نیازی یه اجازه نداشت اون از الان هم همسر تو حساب میشه نیازی به اجازه نداره هر کاری می خوای بکن (ننگ بر مادری مثل تو 😠😐 ) جاستین = باشه پس فعلا خدافظ م آنا = خدافظ (فکر کنم فهمیدین دیگه اجازه چی رو خواست اگه نفهمیدین بگین تا بهتون بگم) میریم پیش آنا جیمین👈
خب این هم از پارت سه پارت چهار میبینمتون الان هم سعی کردم جای حساس کات نکنم😅 کامنت یادتون نره و اینکه بگین دوست دارین آنا جیمین بهم برسن یا نه😉دوستون دارم فعلا بای😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اجازه اینکه بوسش کنه آره مانیا خانم شیطون بلا 😂😂😜😜
جانم 😐😐😐😐😐😐
من کجام شیطونه 😂😂😂
من سر تا پا شیطونم 😂😂😂😂
اجازه چی رو خواست؟
اوهوم من فردا تو رو میبینم 😐😐😐🔪🔪🔪🔫💣💣💣💣
یا خدا چرا هیچ کس نفهمید 😂
چه مسابقه بی برنده ای شد😐
سلام داستانت خیلیییییی عالیه خیلی خوشم اومد😍
بی صبرانه منتظر پارت بعد هستم لطفا پارت بعد رو زود بزار❤️✨
و اینکه من فهمیدم اجازه ی چه چیزی رو میخواست بگیره😁😊
ایشون هم برنده شد بام بام بام 😂😂😂😂
معلومه که میخوام به هم برسن سواله😐
منظورش از جنبه ی منحرفی بود؟ 😐👈🏻👉🏻
دیگه عقلم به اینجا کشید متاسفانه😹🤧
عالی بود من تستت رو از اول دنبال میکردم ولی بدبختانه هرچی تا الان کامنت برات گذاشتم نیومده عالی بود معلومه که دلم میخواد آنا و جیمین بهم برسن تازه دلمم میخواد اعضا یه دل سیر این جاستین قشنگ بزنن تروخدا یه کاری کن جیمین یه دل سیر این جاستین بزنه خوب اون اجازه که گرفت خیلی منحرف بازی بلد نیستم یا نمیفهمم منظور چیه ولی یکی از دوستای خل و چلم گفت اجازه اینو گرفت که .... خودت شاید بدونی ولی من گفتم اجازه گرفت ببرش خونه خودش پیش خودش باشه نمیدونم🤷🏻♀️منتظر پارت بعدی عالیه
💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍
من نفهمیدم اجازه چی رو خواست 😂😂
عالی بود پارت بعدی رو بزار 💜✨
هیچ کس نفهمید 😂
خب منتظرم ببینم کی مسابقه میبره 💃💃💃💃😂
هییی من متوجه نشدم اجازه چی ؟
عالی بود